همه چیز درباره لهجه اصفهانی
پنج شنبه 5 آذر 1388 1:31 PM
لهجه اصفهانی یکی از لهجههای زبان پارسی است. فارسی اصفهانی لهجهای از فارسی استاندارد (معیار) است که با آن تفاوتهای آوایی، واژگانی و گهگاه ساختواژهای دارد. تفاوت لهجه اصفهانی با دیگر لهجههای زبان پارسی، هم در زیر و زبر آوایش واژهها میباشد، و هم در آهنگ ادای جملهها است. در لهجه اصفهانی، واژههایی نیز بکار میرود که در دیگر لهجهها کمتر بکار میروند و یا فراموش شدهاند [۱]، [۲].
لهجه کنونی مردم اصفهان باز مانده، دگرگونیافته و سائیدهٔزبان پهلوی از دوره پارسی میانه میباشد. لهجه اصفهانی، به عنوان گونه محاورهای ویژه مردمان اصفهان، از همان روزگار ساسانیان، در کنار زبان پهلوی (پارسیک) رایج، وجود داشته و پا به پای دیگر لهجههای پهلوی درگوشه و کنار سرزمین ایران و گویشهای آغازین آنها، میبالیدهاست. در سدههای نخست و دوم هجری، میان پارسی دری رایج در خراسان با پارسی رایج در مناطق مرکزی و جنوبی ایران برخی تفاوتهای لهجهای وجود داشتهاست. در پارسی رایج در خراسان وامواژههای پارتی بیشتر بوده و پارسی مناطق مرکزی و به ویژه جنوبی به پهلوی بیشتر همانندی داشتهاست [۳]. به دلیل اینکه لهجه اصفهانی، از لهجههای مرکزی ایران میباشد، میتوان گفت که اصفهانی گونه محاورهای از پهلوی بوده که در اصفهان به آن سخن گفته میشدهاست. [۴]، [۵].
قدیمیترین ماخذی که در آن به لهجه اصفهانی اشاره شده بهینه التقاسیم فی معرفهالاقالیم تالیف ابوعبدالله محمدبن احمدالمقدسی در سده چهارم هجری است [۶]. بر اساس نوشتههای ابن مقفع در سده پنجم، مردم اصفهان هنوز با زبان پهلوی کمابیش آشنا بودند و به آن گفتگو میکردند [۷].
اوحدی اصفهانی، شاعر سده هشتم، چند غزل به گویش قدیمی اصفهانی سرودهاست که در دیوانش ثبت است و جزو فهلویات شناخته میشود[۸]:
دیم تو خورد و چشم مو تر |
|
هشکش ویکر وان خوزارو |
واتت که سر فلا کروهینی تو ساعتی |
|
کین آه سوته دل بهر چه تو وات ایستاده بو |
و همچنین یک بیت دیگر
او ذیر وراده و یم نارو |
|
از بوی تو واذ صبح تارو |
در این چند بیت از اوحدی به گویش قدیمی اصفهانی، با وجود تاثیرپذیری از فارسی دری، هنوز آثار زمان پهلوی مشهود است و تا اندازهای برای دری زبانان نامفهوم است.
همچنین نمونههایی از لهجه اصفهانی مربوط سده هشتم در لطایف عبید زاکانی آمدهاست [۹].
نمونههای معاصر از لهجه اصفهانی را میتوان در کتاب سر و ته یک کرباس یا اصفهان نامهمحمدعلی جمالزاده که در سال ۱۳۳۵ منتشر شده، یافت. در این کتاب تأکید جمالزاده بر لهجه اصفهانی و کوشش برای ضبط دقیق واژگان به لهجه محلی است [۱۰].
لهجه اصفهان کنونی علاوه بر لهجه خاص شهر اصفهان، لهجههای روستاهای اطراف آن از جمله وانشان، قهرود، کشه، زفره، سده، جرقویه، گز، محلات، خوانسار، دیگر گویشهای روستایی این منطقه را شامل میشود. در محلههای مختلف شهر اصفهان، بر اساس تفاوتهای اجتماعی، تفاوتهایی در لهجه اصفهانی وجود دارد. همچنین مهاجرین استانهای دیگر بویژه خوزستان و چهارمحال بختیاری باعث تغییرات و پیدایش زیر لهجههای اصفهانی شدهاند.
در اطراف شهر اصفهان رگههایی از گویشهای باستانی مانند پهلوی و اوستایی وجود دارد و در گفتار روزمره مردمان شهرهایی مانند سده، گز، و جرقویه هنوز هم میتوان بسیاری از واژههای پهلوی را یافت [۱۱].
دستگاه آوایی لهجه اصفهانی در برخی موارد با فارسی معیار تفاوتهایی دارد که در ادامه به شماری از آنها اشاره میشود [۱۲]، [۱۳]، [۱۴]، [۱۵]، [۱۶]:
فارسی معیار | فارسی اصفهانی | آوانگاری |
---|---|---|
از | اِز | /əz/ |
پدر | پِدِر | /pədər/ |
پسر | پِسِر | /pəsər/ |
گنبد | گُمبُز | /gombəz/ |
مگس | مَگِز یا مِگِز | /mægəz/ یا /məgəz/ |
قفس | قَفِس | /qæfəs/ |
بِزَن | بِزِن | /bəzən/ |
نمک | نَمِک یا نِمِک | /næmək/ یا /nəmək/ |
نَفَس | نَفِس یا نِفِس | /næfəs/ یا /nəfəs/ |
فارسی معیار | فارسی اصفهانی | آوانگاری |
---|---|---|
دکان | دکون | /dokkuːn/ |
شما | شوما | /uːma∫/ |
کجا | کوجا | /kuːdʒʒa/ |
فارسی معیار | فارسی اصفهانی | آوانگاری |
---|---|---|
مَغازه | مُغازه | /moqaze/ |
مناره | مُناره | /monare/ |
فارسی معیار | فارسی اصفهانی | آوانگاری |
---|---|---|
خوردهاست | خوردِس | /xordəs/ |
گفتهاست | گفتِس | /goftəs/ |
چه خَبَر است؟ | چه خَبِرِس؟ | /t∫e xæberəs/ |
درست است | درستس یا دُرُسِس | /doros(t)əs/ |
بهتر است | بِیتِرس | /beyterəs/ |
بس است | بَسِس | /bæsəs/ |
فارسی معیار | فارسی اصفهانی | آوانگاری |
---|---|---|
رفتهای | رفتِی | /ræftey/ |
خوردهای | خوردِی | /xordey/ |
خواندهای | خوندِی | /xundey/ |
گفتهای | گفتِی | /goftey/ |
فارسی معیار | فارسی اصفهانی | آوانگاری |
---|---|---|
درِ باغ | دری باغ | /dær-i: baq/ |
گلِ قشنگ | گلی قشنگ | /gol-iː qæ∫æng/ |
آدمِ خوب | آدِمی خُب | /adəm-iː xob/ |
فارسی معیار | فارسی اصفهانی |
---|---|
گل و بلبل و سنبل | گلا بلبلا و سنبل |
خوبی و بدی | خوبیا بدی |
شیرین و فرهاد | شیرینا فرهاد |
فارسی معیار | فارسی اصفهانی |
---|---|
پس کجایید؟ | پَ کوجاین؟ |
پس چرا نمیآیی؟ | پَ چرا نیمیای؟ |
کتابت را بخوان | کتابدا بوخون |
فارسی معیار | فارسی اصفهانی |
---|---|
درختها | درختا |
بچهها | بِچا |
گربهها | گربا |
فارسی معیار | فارسی اصفهانی |
---|---|
بنشین | بیشین |
بریز | بیریز |
بگیر | بیگیر |
ببین | بیبین |
بکن | بوکون |
بخوان | بوخون |
بگو | بوگو |
بخور | بُخور |
لهجه اصفهانی در برخی موارد از نظر دستوری تفاوتهایی به پارسی معیار دارد که در ادامه به شماری از آنها اشاره میشود[۱۷]، [۱۸]، [۱۹]، [۲۰]، [۲۱]:
دِ بیا دِ
دِ برو دِ
دِ پَ چرا نیمیای؟
نوع دیگر تاکید امر، با افزودن یا به کارواژه امر، ایجاد میشود: بُخوریا، بسونیا، بوگویا
فارسی معیار | فارسی اصفهانی |
---|---|
رفتید | رَفدیند |
گفتید | گُفدیند |
میرَوید | میریند |
میگویید | میگویند /miguːynd/ |
هم چنین نمونههای خوبید، خونهاید، کجایید، به شکل خُبیند، خونِیند /xuːneynd/ و کوجایند به کار میرود.
در لهجه اصفهانی واژههایی هنوز کاربرد دارد که در دیگر لهجههای زبان فارسی یا فراموش شدهاند و یا به گونه دیگری بکار میروند.
برخی از کارواژههای لهجه اصفهانی:
واژه اصفهانی | معنی |
---|---|
اِسِدَن | ستاندن |
تاب خوردن | گشت و گذار کردن |
درا پیش کردن | در را کامل نبستن |
جَلد بودن | عجله کردن |
رفتُ را کردن | رفت و آمد داشتن |
لولیدن | جنبیدن |
جوریدن | جوییدن |
جُسَن | جُستن |
جِسن | جَستن |
پکیدن | ترکیدن |
گوسولدن | گسلاندن |
کار دادن | هنوز کارایی داشتن |
کوفیدن | کوبیدن |
ورمالیدن | فرار کردن |
طلائیه یعنی شهید