پاسخ به: زندگینامه امام محمد باقر(ع)
سه شنبه 17 آذر 1388 1:21 PM
نیایش و ارتباط با خدا
امام باقر (ع) در عبادت و یاد خدا همچون پدرش امام سجاد (ع) بود. امام صادق (ع) در این مورد می فرماید:
پدرم همواره به یاد خدا بود، در حال راه رفتن، غذا خوردن، و حتی هنگام سخن
گفتن با مردم ذکر خدا می گفت. (بدون اینکه لبهایش به هم بخورد) می دیدم که
زبانش به ذکر «لا الله الا الله» در حرکت است. ما را جمع می کرد و دستور
می داد (پس از نماز صبح) تا هنگام طلوع خورشید به ذکر خدا بپردازیم؛ هر
کدام از ما که می توانست قرآن بخواند او را به خواندن قرآن دستور می داد و
بقیه را به ذکر خدا وا می داشت. (۸)
هنگامی که چشمش به کعبه می افتاد رنگ چهره اش دگرگون می گشت و اشکش جاری می شد.
خادم امام باقر (ع) نقل می کند:
با امام (ع) عازم حج شدیم. هنگامی که امام (ع) داخل مسجدالحرام شد نگاهی به خانه ی خدا کرد و گریست چندانکه صدایش به گریه بلند شد.
… سپس به طواف پرداخت و نزد مقام به نماز ایستاد. (در سجده به اندازه ای
گریسته بود که ) چون سر از سجده برداشت جای سجده اش تر شده بود. (۹)
تلاش برای امرار معاش
محمد بن منکدر (۱۰) می گوید:
فکر نمی کردم علی بن الحسین (ع) دارای جانشینی باشد که از نظر فضل و دانش
به پایه ی او برسد، تا اینکه فرزندش محمد بن علی (ع) را ملاقات کردم،
خواستم او را موعظه کنم ولی او مرا موعظه کرد. اطرافیانش پرسیدند: چگونه
تو را موعظه کرد؟ گفت: من در موقعی که هوا خیلی گرم بود به یکی از نقاط
اطراف مدینه رفتم. محمد بن علی را که مردی تنومند بود – به همین جهت به دو
تن از غلامان خود تکیه داده بود – دیدم.
با خود گفتم، بروم و این مرد را که گویا از بزرگان قریش است و در این هوای
گرم و با این حال در جستجوی دنیاست، موعظه کنم. نزدیک او رفتم و سلام
کردم؛ او با زحمت و در حالی که به شدت عرق می ریخت جواب سلامم را داد.
گفتم: خدا تو را صالح گرداند، مردی از بزرگان قریش (همچون شما) در چنین
هوای گرمی در طلب دنیا می کوشد! اگر در این حالت، مرگ فرا رسد چه می کنی؟
امام (ع) فرمود: «به خدا سوگند، اگر مرگ در این حال فرا رسد، درست در
هنگامی فرا رسیده است که من به طاعت خدا مشغولم تا بدین وسیله از تو و
دیگران بی نیاز گردم، از مرگ در آن هنگام بیمناکم که در حال سرپیچی از
فرمان خدا برسد.
گفتم: رحمت خدا بر تو باد من خواستم تو را موعظه کنم ولی تو مرا پند دادی. (۱۱)