0

لطيفه هاي شيرين 1

 
m_salehy
m_salehy
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 443
محل سکونت : اصفهان

لطيفه هاي شيرين 1
سه شنبه 3 آذر 1388  8:17 AM

+ لطيفه هاي شيرين  1

ابلهان شهر 

 

پادشاهي به يکي از خادمان خود گفت : « نام ابلهان شهررابنويس »  خادم کمي فکر کرد و گفت به شرطي اين کار را ميکنم  که نام هرکس را نوشتم از من نرنجي و مرا سرزنش نکني »

 

گفت : « باشد بنويس »

 

خادم اوّل اسم شاه را نوشت !! شاه از جا بلند شد و گفت : اگر نوشته ات راثابت نکني تو را به مجازاتي سخت دچار ميکنم .

 

خادم گفت : مگر شمانبوديد که حواله اي به ارزش صد هزار دينار به يکي از نوکرانتان داديد تا آنرا پول کند وبرايتان باز آورد ؟

 

شاه گفت : بله من چنين کردم . خادم گفت من آن مرد را خوب ميشناسم ! اودر اين شهرنه زن و بچه اي دارد ونه خانه وملکي که بخاطرش باز گردد » شاه کمي فکر کرد وگفت اگر پول را نقد کرد و بازگشت چه ؟»

 

خادم گفت : در آن صورت اسم شما را خط ميزنم و اسم او راخواهم نوشت !!.

 

ستاره شناس

 

به فقيري گفتند : ستاره شنا سي ميداني وآيا ستاره هارا ميشناسي ؟

 

گفت : آيا کسي هست که چوبهاي سقف خانه ي خود رانشناسد ؟!.

 

انتخاب

 

جنگي سخت ميان 2 لشکر در گرفته بود . يکي از سپا هيان لشکري که در حال شکست بود روبه فرار نهاد .

 

گفتند : کجا ميگريزي نامرد ؟!

 

گفت : اگر بگويند فلاني ازميدان جنگ گريخت‘لعنت ا... ‘برايم خوش تر است تا بگويند : فلاني کشته شد رحمت ا... !

 

 

 

ازکتاب( لطيفه هاي شيرين لطايف  الطوايف )

 

جمع آوري کننده : مهدي صالحي
13 ساله

http://mahsan.parsiblog.com /

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها