ليست شهداي دفاع مقدس (س)

همه‌ي کارهايش مرتب و طبق برنامه بود. او را از بچگي مي‌شناختم. اما چيزي که باعث شده بود بيشتر با خلق و خوي او آشنا شوم، همکاري با او در شرکت پشم‌بافي توس بود.
او در سال 1338 در مشهد متولّد شده و تا کلاس پنجم ابتدايي بيشتر درس نخوانده بود. رنج‌ديده و کار آشنا بود و قدر فرصت‌هايش را خوب مي‌دانست و از بي‌عدالتي و حق‌کشي، خونش به جوش مي‌آمد. هواي پدر و مادرش را داشت؛ حتي وقتي که ازدواج کرد و بچه‌دار شد، مرتب به پدر و مادرش سر مي‌زد.
وقتي جنگ شروع شد، با وجود اين‌که دختر و پسرش کوچک بودند، تصميم گرفت که برود جبهه و از طريق بسيج کارخانه ثبت‌نام کرد. نزديکي‌هاي سال نو بود که به جبهه رفت و چند روز بعد يعني در تاريخ 7/1/1361 در حالي‌که 23 سال داشت، در تنگه‌ي چزابه به شهادت رسيد.
هيچ وقت آخرين جمله‌اي را که از زبان او شنيدم، فراموش نمي‌کنم: « اين‌جا ماندن ديگر هيچ فايده‌اي ندارد، خدايا! اگر لياقت شهادت را دارم، هر چه زودتر آن را نصيبم کن!‌»

منبع:كتاب ستارگان صنعت خراسان رضوي   -  صفحه: 73