ليست شهداي دفاع مقدس (ص)

پسرم فرهاد، در پانزدهم خردادماه سال 1344 به دنيا آمد. خودم از آغازين روزهاي زندگيش نام مبارک اميرمؤمنان (ع) را در گوشش خواندم و به او پيروي از ولايت را آموختم. هنوز 9 سال بيشتر نداشت که او را در کلاس‌هاي قرائت کلام‌الله‌مجيد ثبت‌نام کردم؛ تا کلام وحي در روح و جانش رسوخ کند. او آن قدر به حق ايمان آورد که نسبت به افرادي که از اقامه نماز سرپيچي مي‌کردند، حسّ بدي پيدا کرد و از رفت و آمد با آنان اکراه داشت.
در جريان قيام ملت مسلمان عليه ظلم رژيم بعثي همواره ياري‌رسان تظاهرکنندگان بود و آنها را در مواقع حساس در خانه پنهان مي‌کرد. تحصيلاتش را تا پايان کلاس اول راهنمايي ادامه داد. با پيروزي انقلاب اسلامي عزم سفر به ديار نور کرد و مردانه در سپاه توحيد رزميد و خيلي دوست داشت پيکرش غريب و تنها در خاک تفتيده‌ي جنوب باقي بماند. اواخر سال 1362 خواب ديدم مردي بلندمرتبه 2 شاخه گل ياس به رنگ‌هاي سفيد و صورتي به من داد. صبح وقتي از خواب بيدار شدم، مطمئن شدم شهادت فرزندم نزديک است و اندکي بعد در تاريخ 8/12/1362 فرهاد در سن 18 سالگي از ميان ما پر کشيد. عمليات خيبر آخرين حماسه او در رزمگاه دنيا بود.
پيکرش براي هميشه در جزيره‌ي مجنون، گمنام و غريب ماند؛ اما يادش و نامش هميشه در قلب من جاودان است.

منبع:پرونده شهيد در حوزه 1 ناحيه سيدالشهداء بسيج اسلامشهر