حد نشناسي در همدردي
چهارشنبه 13 بهمن 1389 3:35 PM
عنوان : حد نشناسي در همدردي
نوع اصطلاح :آداب و رسوم
پا را از حد مسئوليت هرچند نامحدود خويش بيرون گذاردن و اندازه نشناختن درقبول زحمت و رنج و اندوه ديگران از فرمانده هان به ديگران سرايت كرده بود. فرمانده هاني كه در ساختن توالت و حمام و سنگرهاي اجتماعي و احداث پايگاه هاي برون مرزي، كه به ناگزير هر چند روز يك بار تعويض مي شدند، پا به پاي نيروها دست در آب و پا درگل داشتند و جان درخون دل! آر.پي.جي.زن خودش رابه دوشكا مي رساند و جاي خالي هم رزم شهيدش را پر مي كرد و امدادگر و حامل مجروح وسايل امداد رساني را زمين مي گذاشت و به تك تيراندازي مشغول مي شد. آن كه پشت ضدهواي نشسته بود پاي قبضه ي خمپاره مي رفت يا پشت تانك غنيمتي مي نشست و چنانچه بولدوزرچي مجروح مي شد، هركس كه مي توانست او را به دوش مي گرفت و به جان پناهي مي رساند و منتظر امدادگر نمي شد. چنين بود كه پيرمرد شصت ساله اي درپست و نگهباني به كمك بسيجي هاي كم سن و سال مي رفت و چون پرستاري سرآنان را به زانو مي گرفت و برايشان پدري مي كرد.
درمرحله ي اول جنگ (1359-1361)، كه تأسيسات و تشكيلات مستقر كم تر بود، اين امربيش تر به چشم مي خورد؛ مثل تأسيس واحد تعاون كه اين اواخر رزمندگان وسايلشان را موقع رفتن به عمليات به آن مي سپردند و تا پيش ازآن به يكي از دوستان تداركاتي، و به همين ترتيب درساير امور. اگربه كسي هنگام غذا خوردن قاشق نمي رسيد و امكان تهيه ي آن هم نبود بقيه نيز با او هم داستان مي شدند و با دست غذا مي خوردند. چنين بود وقتي يكي، درنفر به خاطر نبودن پتو در چادر و سنگر ناگزير مي شدند روي زمين بنشيند و غذا بخورد، بقيه هم پتوها راجمع مي كردند و به آن ها مي پيوستند.