پاسخ به:زيباترين خاطرات مقام معظم رهبری در طول سال هاي دفاع مقدس
چهارشنبه 13 بهمن 1389 3:28 PM
ماجراي سوپرماركت ها وقتي وارد جلسه شد، متوجه شديم بنيصدر از جريان مطلع است و در اتاق ديگري با فرماندهان نظامي مسئلهي سوسنگرد را بررسي ميكردند. تأكيد كرديم بايد زودتر به داد بچهها برسيم و من ميدانستم چه بچههاي خوبي هم هستند. منبع: خبرگزاري برنا راوي: مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي
بچههاي ما در سوسنگرد راه رفت و آمد نداشتند و آذوقه هم بهشان نرسيده بود. تلفن خوشبختانه بين سوسنگرد و اهواز وصل بود. تماس گرفتند: آذوقه چيزي نداريم اما سوپر ماركتهاي خود شهر چيزهايي دارند. عدهاي ميگويند كه ما از اينها نميخوريم ممكن است صاحبانشان راضي نباشند.
فهميدم چهقدر اينها فرشتهاند... فرد سوپرماركتش را گذاشته و فرار كرده و اگر بداند كسي دارد از شهرش دفاع ميكند، با كمال ميل حاضر است، خودش غذا را در سيني بگذارد و تعارفشان كند اما اين جوانهاي پاك و فرشتهصفت حاضر نبودند از غذاها استفاده كنند و از ما اجازه ميگرفتند. ما هم گفتيم برويد در مغازهها را باز كنيد و هر چه گيرتان آمد بخوريد و هيچ اشكالي ندارد.
در جلسهي شوراي دفاع مطرح كردم كه اگر شهر را بگيرند اين بچهها شهيد خواهند شد. خسارت شهادت بچهها از خسارت گرفتن شهر بيشتر است چون ما شهر را دوباره پس خواهيم گرفت اما بچهها را به دست نميآوريم. بنيصدر گفت من دنبال اين قضيه هستم و ما هم زودتر جلسه را تعطيل كرديم كه بنيصدر برود دنبال اين كار و من ديگر خاطرم جمع شد.
روز شنبه ماندم و صبح يكشنبه رفتم اهواز. از آشفتگي و كلافگي سرهنگ سليمي و بچههايي كه آنجا بودند، فهميدم كه هيچ كاري انجام نشده، خيلي اوقاتم تلخ شد. گفتم بريم و كاري بكنيم. در اين بين بنيصدر از دزفول با من تماس گرفت. شايد هم من تماس گرفتم گفتم چنين وضعي است و بچهها هيچ كاري نكردند و تو دستوري بده! او به من گفت خوب است شما به ستاد لشكر برويد آنها را نوازشي بكنيد و مسئولين لشكر را تشويقشان كنيد؛ من هم از اين طرف دستور ميدهم، مشغول شوند و كار كنند.
... مرحوم چمران و آقاي غرضي رفته بودند منطقه را از نزديك بازديد كنند. ما رفتيم ستاد لشكر 92. حدود چهار بعد از ظهر بود كه آنها برگشتند. البته چمران رفته بود ستاد خودمان. اما آقاي غرضي و بعضي از فرماندهان نظامي بودند. ما بعد از مباحثات و تبادل نظرات زياد، به طرحي رسيديم. مشكل عمدهي ما نيرو بود. لشكرهايمان محدود بود به قول لشكريها منها بودند ... هم تجهيزات كم داشت هم نيرو. تجهيزات را ميشد فراهم كرد اما نيرو را نه.