پاسخ به:این بخش حاوی خاطرات پزشکان دلاور ایران اسلامی در خطوط مقدم جبهه است
چهارشنبه 13 بهمن 1389 3:20 PM
نوجوان معصوم
پسر بچه چهارده سالهاي بين ما بود كه بيش از چهل و هشت ساعت نبود كه به جبهه اعزام شده بود. ميگفتند قاچاقي آمده و توي خط با او آشنا شده بودم و به گروه ما در جابهجايي مجروحين كمك ميكرد و بچه پركار و فعالي بود.
در يكي از حملات، تركش خمپاره دشمن، به پهلويش خورد. هر چه تلاش كرديم موفق به نجات او نشديم و او در آغوشم شهيد شد. ساعتها براي او گريه ميكردم.
منبع: كتاب پرسه درديارغريب (خاطرات پزشكان)  - صفحه: 96