پاسخ به:این بخش حاوی خاطرات پزشکان دلاور ایران اسلامی در خطوط مقدم جبهه است
چهارشنبه 13 بهمن 1389 3:18 PM
گاز شيميايي
در نزديكي در اورژانس بودم كه بمباران شيميائي شروع شد. ابتدا متوجه چگونگي حمله نشدم. دود سفيدي به طرف ما ميآمد.
بعد از 5 دقيقه فهميدم كه بمب شيميائي بوده است. صداي انفجار بلند بود.
شعلههاي آتش در نقاطي از محوطه بيمارستان مشاهده ميشد. پس از انفجار بمب شيميائي، گاز شيميائي وارد فضاي اورژانس شد و تركش كوچك پوسته مانند بمب شيميائي به شانهام نشست.
به امداد يكي از برادران مجروح رفتم و او را به اورژانس آوردم. در دقيقه اول كه دچار ناراحتي شدم (منظور بيمار 5 دقيقه پس از حمله است) حالت سوزش شديد در مجاري هوائي و احساس خفگي داشتم. چشمهايم نيز كمي سوزش داشت.
استفراغ زيادي كردم. بوي گاز شيميائي مثل بوي D.D.T بود و مرا دچار تنگي نفس نموده بود. ديگر نميتوانستم حركت كنم. بلند شدم ولي افتادم. نميتوانستم خودم را كنترل كنم.
حدود 12_10 دقيقه پس از حمله شيميائي بيهوش شدم و ديگر چيزي به خاطر نميآورم.
منبع: كتاب پرسه درديارغريب (خاطرات پزشكان)  - صفحه: 357