0

این بخش حاوی خاطرات پزشکان دلاور ایران اسلامی در خطوط مقدم جبهه است

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:این بخش حاوی خاطرات پزشکان دلاور ایران اسلامی در خطوط مقدم جبهه است
چهارشنبه 13 بهمن 1389  3:15 PM

سرنوشت يك جانباز

جواني از اهالي آبادان را آورده بودند، با زيرپوش سفيد.
اسمش دقيقاً يادم هست، حيدري بود. خمپاره خورده بود، كاملاً به هوش بود و پاي راستش از زير زانو قطع شده بود و با يك پوست به بدنش وصل بود. با همان وضع او را به اورژانس آورده بودند. خودش هم متوجه بود كه پايش خيلي قضيه دارد و نگه داشتني نيست.
5 دقيقه بود كه در اورژانس بود. پايش را نگاه كردم، از بالاي زانو محكم بسته بودند. از شدت درد آن قدر لب‌هايش را گاز گرفته بود كه تمام لب‌هايش خوني بود. براي يك لحظه به من نگاه كرد. (من حالا هم كه به ياد ان لحظه مي‌افتم بغضم مي‌گيرد)
پرسيد: آقاي دكتر پايم را قطع مي‌كنند؟ و غش كرد.
وقتي اين صحنه را به ياد مي‌آورم و وقتي كسي را مي‌بينم كه كج راه مي‌رود و يا يك پا ندارد، به اين فكر مي‌كنم كه چقدر زجر كشيده تا توانسته تا قطع شدن پايش آن همه سختي را تحمل كند.
ساعت‌ها در خط مقدم بدون داشتن مسكن آن وضع را تحمل كرده تا بالاخره يك آمبولانس پيدا شود و او را از زير آتش سنگين توپخانه و انواع سلاح‌هاي مخرب دشمن به پشت جبهه منتقل كند، تا ازآن‌جا و در صف انتظارهاي طولاني، به نزديك‌ترين بيمارستان امدادي منتقل شود و باز هم در انتظاري كشنده به انتظار خالي شدن اطاق‌هاي عمل بنشيند تا پزشكان چنانچه وقت پيدا كنند، او را با كمترين تجهيزات موجود عمل كنند. اين سرنوشت يك جانباز است.

   منبع:    كتاب پرسه درديارغريب (خاطرات پزشكان)  &nbsp-   صفحه: 198

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها