0

این بخش حاوی خاطرات پزشکان دلاور ایران اسلامی در خطوط مقدم جبهه است

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:این بخش حاوی خاطرات پزشکان دلاور ایران اسلامی در خطوط مقدم جبهه است
چهارشنبه 13 بهمن 1389  3:10 PM

بيماري روحي

يك روز صبح براي ويزيت معلولين رفته بودم.
در هر آسايشگاه حدود 50_60 بيمار نگهداري و مراقبت مي‌شدند. از در كه وارد شدم، يكي از بيماران شروع كرد به فحاشي به من و هر چه پزشك است.
مريض جديدي بود كه تازه پذيرفته شده بود. خوب، بنا به شغل و حرفه‌ام و با توجه به اين كه مصدوم زياد ديده بودم، براي دلداري و هم‌دردي با او جلو رفتم.
ولي اين بار مسئله فرق مي‌كرد و بيمار شكل و شمايلي داشت كه بي‌اختيار آدم را به رقت مي‌آورد. به نحوي كه كاملاً يكه خوردم و اصلاً نتوانستم خودم را جمع و جور كنم. هيچ پاسخي براي او نداشتم.
اين شخص، افسر تخريب بود كه كارش خنثي كردن مين بود.
يك بار كه براي عمليات خنثي سازي به يك ميدان وسيع مين رفته بود، چون فرصت خنثي كردن مين‌ها را نداشته و عمليات رزمندگان بسيار حياتي بود، مين‌ها را با مهارت و با سرعت از زمين در مي‌آورد و توي ماشين مي‌گذاشت تا بعد در فرصت مناسبي آن‌ها را خنثي كند.
ظاهراً آخرين مين را كه بر مي‌دارد در دستش منفجر مي‌شود.
هر دو اندام فوقانيش از بازو قطع شده بود. هر دو اندام تحتاني، يكي از زانو و يكي از بالاي زانو قطع شده بود و هر دو نيمه بيضه‌اش از بين رفته بود و روده‌اش هم آسيب ديده بود، كه چهل_ پنجاه سانتي‌متر از روده كوچكش را، در آورده بودند و آدمي با اين شكل و شمايل داشت بد و بي‌راه مي‌گفت به پزشك‌ها كه چرا .... مرا زنده نگه داشته‌ايد.
من با اين شكل و شمايل چه بكنم و چه آينده‌اي برايم متصور است؟ شما فكر كنيد، يك آدم نصفه تنه، روي تخت و زنش در حال جدا شدن! اگر شما بوديد چه مي‌كرديد؟ و من پزشك در آن شرايط چه مي‌توانستم بگويم و چه كار مي‌توانستم انجام دهم؟ از لحاظ روحي اوضاع بدي داشت.
او از نظر فيزيكي stable شده بود. نه كاري مي‌شد برايش كرد و نه اقدامي نياز داشت كه به رويش انجام بگيرد. بيضه‌هايش را در آورده بودند. قسمتي از روده‌اش را برداشته بودند. از لحاظ روحي نيز وضعيت مناسبي نداشت.
بعد كه من خودم به جبهه رفتم، اين شخص خيلي رويم اثر گذاشته بود و مدام به فكر او بودم. تنها كاري كه از دستم بر ميآمد اين بود كه در حد امكان كاري كنم تا نهايت رسيدگي به مجروحان جنگي در همان خاكريز اول به بهترين نحو ممكن انجام شود تا دامنه ضايعات، كاهش يابد. او تا زماني كه من او را مي‌ديدم هم نتوانسته بود تعادل رواني خود را به دست بياورد.

   منبع:    كتاب پرسه درديارغريب (خاطرات پزشكان)  &nbsp-   صفحه: 277

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها