0

خاطره اولین اعزام

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به: خاطره اولین اعزام
چهارشنبه 13 بهمن 1389  2:50 PM


تنها پسر خانواده

هر كاري كردند، از ماشين پياده نشد. با مهرباني رفت پيشش. - پسرم بيا پايين. من قراره انفرادي اعزام بشم... خودم مي‌برمت جلو با عصبانيت فرياد زد: - چرا دروغ مي‌گي؟ چرا لباس سپاه را پوشيدي؟ كسي كه دروغ مي‌گه، نبايد لباس سپاه را بپوشه! همه حيرت‌زده نگاهش كردند. نمي‌خواستند اعزامش كنند. تنها برادر هفت خواهر بود و پدر هم نداشت!

منبع: كتاب وقتي سفرآغازشد   -  صفحه: 58

 

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها