0

خاطره اولین اعزام

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به: خاطره اولین اعزام
چهارشنبه 13 بهمن 1389  2:49 PM

تفنگ ژ3

گريه مي‌كرد. همه سوار اتوبوس مي‌شدند، اما او را از اتوبوس پياده مي‌كردند. باز فرار مي‌كرد و وارد اتوبوس مي‌شد. مسئول اعزام با مهرباني آمد و گفت:«بيا اين تفنگ ژ-3 را بگير و باز و بسته كن، اگر بلد بودي اعزامت مي‌كنيم! بستن ژ3 را تمام كرد. وقتي با خوشحالي بلند شد تا آن را به مسئول اعزام نشان بدهد اتوبوس حركت كرده بود!

منبع: كتاب وقتي سفرآغازشد   -  صفحه: 11
 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها