0

امدادهای غیبی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:امدادهای غیبی
چهارشنبه 13 بهمن 1389  1:18 PM

جاي خمپاره

جبهه‌ي دوقلوي كردستان بوديم؛ آن روز دشمن در خط مقدم حركات زيادي داشت. فاصله‌ي ما و آن‌ها حدود 100 متر بود.
من دوشيكاچي گردان بودم. در سنگر كمين با دشمن مي‌جنگيدم. وقتي آتش نبرد به اوج خود رسيد، هيچ كس در فكر زنده ماندن نبود. چنان حجم آتش بالا بود كه شايد باور نكنيد ولي با چشمان خودمان برخورد گلوله‌ها به همديگر را مي‌ديديم.
بعد از فروكش كردن آتش ناگهان تشنه‌ام شد. رفتم در سنگر استراحت آب نوشيدم. وقتي برگشتم، ديدم نه سنگري هست؛ نه دوشيكايي ... و جاي ...
خمپاره درست به وسط سنگر اصابت كرد. همه از تعجب خشكشان زد. بچه‌ها برايم گريستند و فرمانده به من گفت: « اين‌ها همه از امدادهاي غيبي هستند. »
جمشيد زكي‌نژاد - بهمئي

 

منبع :ماهنامه وصال  


 

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها