پاسخ به:امدادهای غیبی
چهارشنبه 13 بهمن 1389 1:15 PM
باران مين ياب دو _ سه ساعت قبل از عمليات، باد و باران تندي شروع شد. همه مطمئن بوديم كه ديگر عمليات نميشود و به خاطر اينكه دوباره توفيق از ما سلب شده است، گريه ميكرديم. فرماندهي محور آمد. در كمال ناباوري گفت: بايد امشب هر طور شده به خط دشمن بزنيم. بچهها ديگر روي پا، بند نبودند. عمليات آغاز شد.
همه پشت ميدان مين رفتند. تمام ميدان مين مثل كف دست مشخص بود. آنجا بود كه فهميديم باد و باران براي اين بوده كه مينها را به ما نشان بدهد و ما بتوانيم بدون دادن شهيد و مجروح از آن جا بگذريم.
اگر آن شب امداد غيبي اتفاق نميافتاد، تعداد زيادي از برادران، شهيد و مجروح ميشدند.