خاطرات جوانان در بازديد از مناطق جنگي
سه شنبه 12 بهمن 1389 7:58 PM
آسماني ها
سلام، حالت چهطور است. اين روزها هوايت را كردهام. ميدانم خوبي، ولي نميدانم چرا تو و دوستانت حالي از من نميپرسيد؟ ما هم به لطف شما خوبيم. هنوز هم خيلي با شما غريبه نشدهايم. ديروز آمده بودم سر مزارت، حسين هم آمده بود. خيلي حرف زديم. حسين قطره قطره آب ميشد و ميريخت روي قبرت.
خيلي از شما شاكي بود. پاي مصنوعياش را گرفته بود توي دستش و در حاليكه اشك ميريخت، رو به عكس دستهجمعي شما نگاه ميكرد و ميگفت: «يا پاي خودم را پس بدهيد يا مرا با خود....»
بچههاي پايگاه خيلي از شما گله دارند. حق هم دارند، چون اگر شما هم مثل همهي آدمهايي كه مردند و رفتند، ميمرديد خيالي نبود، ولي اينجا همه باور دارند شما زندهايد. پس دور از انصاف است سالي يكبار هم شده سري به ما نزنيد. داداش! يادت هست گفته بودي از جبهه برايت چند تركش و پوكه ميآورم. بابا! اي وا... اصلاً فكر نميكردم يادت بماند، ولي وقتي ساك و بقيهي وسايلت را به خانه آوردند، اول چيزي كه حواسم را به خودش جلب كرد همان تركش و پوكه بود.
شب عيد از طرف مدرسه آمده بوديم شلمچه، عجب جايي بود. در آنجا احساس ميكردم خيلي به شما نزديك هستم. بچهها هركس مشغول به كاري بودند. يكي نامه مينوشت، يكي دعا ميخواند، يكي.... من هم براي شما نامه نوشتم و انداختم توي شط. اميدوارم كه به دستتان برسد و جوابش را به من بدهيد. منتظر ميمانم.
به اروندكنار كه رسيديم دنيا توي سرم خراب شد. هنوز يك ربع نميشد كه رسيده بوديم، يكي از بچهها كه نابينا هم بود افتاد روي خاك و شروع كرد به گريه كردن. خودش ميگفت كه هيچوقت پدرش را نديده است، ولي دوست دارد كه حتي يكبار هم كه شده با او از نزديك حرف بزند و به صورتش نگاه كند. ميگفت پدرش را كنار اروند ديده است و با او صحبت كرده است. خيلي به او حسودي كردم. او با اينكه چشم نداشت، توانسته بود پدرش را ببيند، اما من با اينكه چشم داشتم نتوانسته بودم شما را ببينم.
ياد دخترت مرواريد افتادم. خيلي باهوش است، تو را ميشناسد، حتي عكسهاي دوران بچگيات را هم ميداند. اين چه سري است خدا ميداند!
خلاصه، خيلي حرف زدم. نميخواهم زياد مزاحمت شوم. كمكم دارم به اين نتيجه ميرسم كه شما آسمانيها وقت اين را نداريد كه به زمين بياييد و حرف من را گوش دهيد. خدا كند دستم به پاي شما كه به دامن انبيا چنگ زديد، برسد.
منبع: ماهنامه سبزسرخ
راوي: عبدالرضا عباس پور