تكريم آفتاب
دوشنبه 11 بهمن 1389 11:29 PM
نوان : تكريم آفتاب
راوي :آزاده
منبع :خاطرات آزادگان
تا ما را گرفتند، جيبهايمان را گشتند. عكس امام خميني در جيب يكي از بچهها بود.
عكس را به فرماندهشان (سرهنگ) نشان دادند. سرهنگ ابرو در هم فشرد و گفت: به اين عكس توهين كن!
آن پاسدار هم آب دهان به صورت سرهنگ انداخت. هم ما نگاه ميكرديم و هم عراقيها تحت امر او. از شدت خشم، دست به سلاح كمرياش برد؛ اما زودتر از او، پاسدار شجاع، كلتش را از زير پيراهنش درآوردو سرهنگ بعثي را با شليك يك گلوله كشت.
بعضي از عراقيها فرار كردند. بعضي هم با رگبار، مسلسل، پاسدار غيرتمندِ ما را شهيد كردند.
اين، تازه آغاز راه بود.