ساجد شهيد
دوشنبه 11 بهمن 1389 11:21 PM
عنوان : ساجد شهيد
راوي :آزاده
منبع :خاطرات آزادگان
دستهايمان را با سيم تلفن محكم بسته بودند. دوازده نفر در زيرزميني كوچك زنداني بوديم؛ چهار روز ميگذشت و ما همچنان گرسنه و تشنه مانديم.
ساعت 9 شب، داشتيم نماز مغرب و عشاء ميخوانديم كه چند افسر مست وارد زيرزمين شدند و به سوي اسيري كه در حال سجده بود حمله كردند. يكي از آنها، جفت پا روي سر آن برادر پريد. ديگران هم وحشيانه به طرفش يورش بردند.
آن ساجد خدا بيهوش شده بود كه او را بالاي پلهها به پايين هل دادند. چند لحظه بعد، شهيد شد.