دانشگاه
دوشنبه 11 بهمن 1389 10:50 PM
عنوان : دانشگاه راوي :آزاده منبع :كتاب برگهايي از اسارت محيط تنگ و بسته اسارت ، هيچ گاه دست ما را نسبت و با كمتري امكانات ، بيشترين كارها را انجام مي داديم . هر كس در رشته تخصصي خود براي ديگران كلاس مي گذاشت و كاغذ و تخته مان، زمين بود و جعبه هاي تايد ، يا زرورقهاي سيگار . قلممان نيز چوب و ذغال باتريهاي سوخته. موضوع كلاسها ، دروس عربي ، انگليسي ، احكام ، تجويد ... بود و با آنكه عراقيها شديدا مراقب بودند و با اين جور كارها نيز صد در صد مخالف ، بچه ها كار خود را مي كردند. يادم است كه در كلاس قرآن ، برادري بود كه با اشتياق شركت و سعي مي كرد سوره هاي قرآن را حفظ كند . چون ما خيلي دير به دير به حمام مي رفتيم ، بدنمان چرك مي شد. اين برادر ، هر آيه را مي خواست حفظ كند ،با چو نازكي ، آن آيه را روي دستش مي نوشت و بعد از حفظ آن آيه را پاك مي كرد و آيه ديگري را مي نوشت. |