پاسخ به:سیرت شهیدان > عملی
دوشنبه 11 بهمن 1389 6:57 PM
امام جماعت
يك شب ميهمان محمد بوديم موقع نماز مغرب و عشا كه فرا رسيد اصرار زيادي به او كرديم كه جلو بايستد تا به او اقتدا كنيم، ولي محمد قبول نكرد يك دفعه مكثي كرد و گفت: ميترسم اين جلو نرفتن و قبول نكردن من دسيسه و وسوسه شيطان باشد، لذا به خاطر مبارزه با شيطان امام جماعت شما را قبول ميكنم، و اين آخرين نمازي بود كه ما به محمد اقتدا كرديم. او پر پرواز گشود.
شهيد محمدعلي قپانوري
منبع: كتاب سيرت شهيدان - صفحه: 96