پاسخ به:سیرت شهیدان > گفتاری
دوشنبه 11 بهمن 1389 6:37 PM
خداراداري
وقتي احسان ميخواست به جبهه برود، پدرش كه سخت بيمار بود، به او گفت:« پسرم! براي چه ميخواهي به جبهه بروي؟ من جبهه تو هستم، پيش من بمان تا وقتي كه حالم خوب شود. آن وقت برو.» احسان گفت:«پدر من كه چيزي نيستم، تو خدا را داري.»
با اين حرف رضايت پدر را جلب كرد و به جبهه رفت.
شهيد احسان آطاهريان
منبع: كتاب سيرت شهيدان - صفحه: 12