0

لطیفه های ریزه میزه

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

لطیفه های ریزه میزه
سه شنبه 26 آبان 1388  12:20 PM

يه روز دوتا جوجه قراره ازدواج ميزارن وقتي بزرگ ميشن هردوشون ميشن خروس !
يه سيب زميني قل ميخوره ميره تو لونه ي جوجه تيغي جوجه تيغي هم داد ميزنه آخ جون داداشي از سربازي برگشته !

گنجشكه مي‌خوره به يه موتور سوار و بيهوش ميشه، به هوش كه مياد مي‌بينه توي قفسه، يه كم فكر مي‌كنه و ميگه: اي واي، كشتمش !
يه اسبه زنگ ميزنه سيرک ميگه با مدير سيرک کار دارم . گوشي رو ميدن به مدير سيرک اسبه بهش ميگه آقا من کار ميخوام مديره ميگه کار نيست اسبه همينطور اسرار ميکنه مدير هم انکار تا آخرش مديره ميگه کشتيمون حالا چه کار بلدي؟ اسبه ميگه  دارم باهات حرف ميزنم
بچه:مامان نهار چي داريم؟ مادر با عصابنيت:زهر مار بچه:اخ جون از شر املت راحت شديم

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

تشکرات از این پست
nori200
دسترسی سریع به انجمن ها