0

شهيد آويني: آن ها منتظرند كه ترس مرگ ما را به فرار وا دارد، اما...

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شهيد آويني: آن ها منتظرند كه ترس مرگ ما را به فرار وا دارد، اما...
دوشنبه 11 بهمن 1389  3:50 PM

89/11/09 - 14:07
شماره:8910131153
نسخه چاپي ارسال به دوستان
كربلاي 5 به روايت سيد شهيدان اهل قلم
شهيد آويني: آن ها منتظرند كه ترس مرگ ما را به فرار وا دارد، اما...

خبرگزاري فارس: آنها منتظرند كه ترس مرگ ما را به فرار وا دارد، اما نمي‌دانند كه خليل هر روز بعد از نماز صبح، زيارت عاشورا مي‌خواند. ما اينچنين فرماندهي داريم و او اين رسم عاشورايي را از امام عاشورا فرا گرفته است كه: "اني لا ار‌ي الموت ا‌لا السعاده‌ي و لا الحيات مع الظالمين ا‌لا برما. "

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاري فارس ، آن چه مي خوانيد متن يك قسمت از مجموعه مستند «روايت فتح» با عنوان «سرياخته كوي عشق» به كارگرداني و نويسندگي شهيد سيد مرتضي آويني مي باشد:

شلمچه، منطقه‌ي عمليات كربلاي پنج‌
‌صبح روز عمليات كربلاي پنج در محور درياچه‌ي پرورش ماهي، برادر شهيد كاظم‌پور خود را به دژ تسخيرشده‌ي دشمن مي‌رساند تا به شهيد خليل مطهرنيا، مسئول طرح و عمليات لشكر المهدي ملحق شود. آب كه با عقل تسبيحي خود اهل حق را خوب مي‌شناسد، بر قايق‌ها آغوش مي‌گشايد و آنان را بر سينه‌ي نيلگون خويش سبكبار مي‌لغزاند و به ساحل مي‌سپارد. آسمان نيز نظاره مي‌كند و هيچ مرز و حجابي في ما بين عالم خلق و امر باقي نمانده است. طوفان رعب مي‌پيچد و به قلب مضطرب دشمن حمله مي‌برد. ابر، حجاب خورشيد مي‌شود و چشم پرندگان آهنين را كور مي‌كند. زمين زير پاي دشمن بي‌تاب مي‌شود و از خدا اذن مي‌خواهد كه دهان بگشايد و سپاه كفر را ببلعد، اما از عالم امر سروش مي‌رسد: "فمهل الكافرين امهلهم رويدآ. "(1) فرشتگان به صفوف ما مي‌پيوندند و سواد سپاه حق در چشم دشمن دوچندان مي‌گردد.
دشمن در پناه تانك‌ها آمده است تا ما را در محاصره بگيرد و از پيشروي سپاه حق به سوي درياچه‌ي پرورش ماهي جلوگيري كند. تخريب‌چي‌ها و گردان ضد زره رفته‌اند تا راه تانك‌ها را با مواد منفجره و آرپي‌جي سد كنند، اما لنز دوربين آن‌همه قوي نيست تا بتواند سياهي آنها را در نزديكي تانك‌ها ببيند.
آتش انبوه دشمن بر خليل گلستان شده است و جز او، بر هر كه از ملت ابراهيم خليل تبعيت كند. آيا تو در آن معركه‌اي كه صفير گلوله‌ها و تير مستقيم تانك‌ها نفس مي‌برند، كسي را از خليل مطهرنيا آرام‌تر ديده‌اي؟ من نديده‌ام. نه، رمز شجاعتش در آن كلاه بافتني نيست؛ در سينه‌ي اوست كه وسعت يقين، آن را تا بي‌نهايت گسترده است.
حسن نگران است كه مبادا تانك‌هاي دشمن قايق‌ها را به گلوله ببندند و خليل سعي مي‌كند كه توپخانه و كاتيوشاهاي لشكر را به كمك فرا بخواند و دقايقي بعد، باران آتش بر سر تانك‌هاي دشمن سرازير مي‌شود.
در جهان امروز سخن گفتن از راه انبيا و غايات الهي آفرينش بسيار غريب مي‌نمايد. شيطان‌زده‌ها مي‌گويند كه اين سخنان اساطير پيشينيان است، و لكن ما براي معرفي خود راهي جز اين نداريم كه از پيوند و اتحاد نهضت خويش با راه انبيا و وارثان آنها سخن بگوييم. راه ما راه سيدالشهداست و آنان كه پاي يقين در اين راه نهاده‌اند آرزوي سر باختن دارند تا به ذبيح‌ا اعظم از همه نزديك‌تر شوند. تانك‌هاي دشمن نزديك‌تر شده‌اند و خليل نقشه‌ي عملياتي را بار ديگر مرور مي‌كند تا راهي بهتر براي مقابله با تانك‌ها بيابد. آنها منتظرند كه ترس مرگ ما را به فرار وا دارد، اما نمي‌دانند كه خليل هر روز بعد از نماز صبح، زيارت عاشورا مي‌خواند. ما اينچنين فرماندهي داريم و او اين رسم عاشورايي را از امام عاشورا فرا گرفته است كه: "اني لا ار‌ي الموت ا‌لا السعاده‌ي و لا الحيات مع الظالمين ا‌لا برما. "(2)

‌*جهرم، تشييع جنازه‌ي شهيد مطهرنيا
‌اكنون خليل مطهرنيا سر در راه عشق باخته و به ذبيح‌ا اعظم پيوسته است و از آنجا در ملكوت عليا نظاره مي‌كند خون خدا را كه از قلب شهادت او در شريان‌هاي مردم جهرم مي‌جوشد و آنان را به جناح حسين (ع) مي‌پيوندد. شهادت قلبي است كه خون حيات را در شريان‌هاي سپاه حق مي‌دواند و آن را زنده مي‌دارد.
اگر شهيد نباشد، خورشيد طلوع نمي‌كند و زمستان سپري نمي‌شود. اگر شهيد نباشد، چشمه‌هاي اشك مي‌خشكد، قلب‌ها سنگ مي‌شود و ديگر نمي‌شكند، و سرنوشت انسان به شب تاريك شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها مي‌گيرد و اميد صبح و انتظار بهار، در سراب يأس گم مي‌شود. اگر شهيد نباشد، ياد خورشيد حق در غروب غرب فراموش مي‌گردد و شيطان، جاودانه كره‌ي زمين را تسخير مي‌كند.

‌شلمچه، محور نهر جاسم‌
‌لشكر المهدي بعد از تسخير درياچه‌ي پرورش ماهي و تثبيت مواضع خويش در آنجا، مأموريت ديگري يافت. ساعاتي پيش، محور نهر جاسم نيز به تسخير سپاهيان حق در آمده است و اكنون مجاهدان تازه‌نفس مي‌روند تا عمليات شب گذشته را ادامه دهند. ما به همراه قدرت به دنبال خليل مي‌گرديم، اما او را پيدا نمي‌كنيم. او را از آن روز كه در كانال‌هاي نرسيده به درياچه‌ي پرورش ماهي، رو در روي تانك‌هاي دشمن ايستاده بود، نديده بوديم. دلمان برايش تنگ شده بود.
در سنگر شهيد مهرداد عابديني‌زاده، مسئول محور نهر جاسم، مانديم و دل به تقدير سپرديم. خط تازه فتح شده است و بچه‌ها كه بدون تسليحات زرهي پاي به ميدان گذاشته بودند، اكنون صاحب تانك‌هاي متعددي شده‌اند كه از دشمن به غنيمت گرفته‌اند. هنوز سربازان دشمن در لا به لاي نخلستان پراكنده‌اند و يكايك به اسيري مي‌روند.
تكامل و تعالي انسان در مبارزه با شيطان است و اينچنين، بايد گفت كه خداوند شيطان را براي تكامل بشر آفريده است. اين عرصه‌اي كه ما اكنون پاي در آن نهاده‌ايم، عرصه‌ي مبارزه‌ي ما با شيطان و صحنه‌ي امتحاني است كه در آن صابران و مجاهدان راه خدا برگزيده مي‌شوند: "و لنبلونكم حتي نعلم المجاهدين منكم و الصابِرين... "(3)
مهرداد كه سه شب است نخفته، باز هم اجازه نمي‌دهد كه سيطره‌ي خستگي بر جانش كامل شود. بي‌سيم‌چي مهرداد كه خلوتي يافته است، نشسته اقامه‌ي نماز مي‌كند و در قامت نشسته‌ي خويش، قيام را معنا مي‌بخشد. خاك بر پاي او بوسه مي‌زند و از نفخات جانبخش تسبيحات او، نسيمي خوش در بوستان‌هاي بهشت وزيدن مي‌گيرد و ملائك كه تاب تماشاي نور عشق او را ندارند به حجاب عقل پناه مي‌آورند. اما در كره‌ي زمين، در اين معركه، از آن‌همه شوري كه در عرش افتاده است خبري نيست.
بچه‌ها اسير مجروحي را در نخلستان يافته‌اند و از مهرداد كسب تكليف مي‌كنند. مي‌گويند چند مجروح ديگر نيز از دشمن در ميان نخلستان وجود دارد. جنگ ادامه دارد، آنچنان كه هزاران سال است از آغاز هبوط بشر در كره‌ي زمين تاكنون ادامه داشته است.
چند روز بعد، محور كاملاً تثبيت شده است، اما شهيد مهرداد عابديني‌زاده هنوز هم نتوانسته سنگر را ترك كند. جنگ ادامه دارد، آنچنان كه هزاران سال است از آغاز هبوط بشر در كره‌ي زمين تاكنون ادامه داشته است.
در جهان امروز، سخن گفتن از راه انبيا و غايات الهي آفرينش انسان بسيار غريب مي‌نمايد. شيطان‌زده‌ها مي‌گويند كه اين سخنان اساطير پيشينيان است، و لكن ما براي معرفي خود راهي جز اين نداريم كه از پيوند و اتحاد نهضت خويش با راه انبيا و وارثان آنها سخن بگوييم. ما وارث انبيا هستيم و غايات الهي آفرينش انسان در وجود ماست كه معنا مي‌يابد. ما از مرگ نمي‌ترسيم، كه مرگ ما شهادت است و شهادت، حيات عندالرب. عقل‌هاي محجوب به آيينه‌هاي قيراندود فطرت بشر غربي چگونه خواهند توانست كه معناي حيات عندالرب را دريابند؟ حيات عندالرب، نقطه‌ي پاياني معراج بشريت است كه به آن جز با شهادت دست نمي‌توان يافت. اي وجدان‌هاي نيم‌خفته، چشم بيداري بگشاييد و اي بيداران، گوش فرا دهيد: ماييم كه بار تاريخ را بر دوش گرفته‌ايم تا جهان را به سرنوشت محتوم خويش برسانيم. خون سرخ ما فلقي است كه پيش از طلوع خورشيد عدالت بر آسمان تقدير نشسته است. يا فالق الاصباح، ما را در راهي كه اينچنين عاشقانه در پيش گرفته‌ايم ياري فرما.
ساعتي پيش، ذبيح‌الله، خليل مطهرنيا، آنچنان كه آرزويش بود سر باخته و به شهادت رسيده است. برادر يداللهي را كه شاهد شهادت او بوده است، در كنار فرمانده لشكر يافتيم. حيات عندالرب، نقطه‌ي پاياني معراج بشريت است كه به آن مقام جز با شهادت دست نمي‌توان يافت. راه ما راه سيدالشهداست و آنان كه پاي يقين در اين راه نهاده‌اند، آرزوي سر باختن دارند تا به ذبيح‌الله اعظم، حضرت سيدالشهدا(ع) از همه نزديك‌تر شوند.
جنگ ادامه دارد، همچنان كه هزاران سال است از آغاز هبوط بشر در كره‌ي زمين تاكنون ادامه داشته است. ماييم كه بار تاريخ را بر دوش گرفته‌ايم تا جهان را به سرنوشت محتوم خويش برسانيم، و خون سرخ ما فلقي است كه پيش از طلوع خورشيد عدالت، بر آسمان تقدير نشسته است.
اكنون خليل مطهرنيا پيوسته با سيدالشهدا از ملكوت عليا نظاره مي‌كند خون خدا را كه از قلب شهادت او در شريان‌هاي انسان‌هاي ديگر، وارثان خون او، مي‌جوشد و آنان را به جبهه‌ها فرا مي‌خواند. آمريكا اكنون مظهر اكبر شيطان و دست قدرت اوست. اگر ما با اين مظهر اكبر شيطان نبرد نكنيم، ياد خورشيد حق در غروب غرب فراموش مي‌گردد و شيطان، جاودانه كره‌ي زمين را تسخير مي‌كند. كجاست آن كه به خونخواهي مقتول كربلا قيام كند و انتقام او را از يزيديان باز ستاند؟ اين الطالب بدم المقتول بكربلا؟

*پي نوشت ها:

1. طارق / 17
2. سيدمحمد حسين حسيني تهراني، لمعات الحسين، صدرا، تهران، دوم، 1407ھ ق، ص36. _ و.
3. محمد / 31

ويژه نامه " شب هاي قدر كربلاي 5 " در خبرگزاري فارس(30)

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها