0

نماز در اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:نماز در اسارت
جمعه 8 بهمن 1389  11:24 AM

يك شاخه گل

عيد فطر سال 68 بود. به طبقه‌ي دوم اردوگاه در آسايشگاه 7 رفتيم تا نماز را به جماعت بخوانيم. نگهبان گذاشتيم تا خاطرجمع به نماز بايستيم. به قيد قرعه، من به عنوان امام جماعت انتخاب شدم. نگهبانِ ما روي پله‌هاي ورودي ايستاده بود تا زودتر بتواند از آمدن عراقي‌ها مطلع شود. در حين نماز چند بار صداي باز و بسته شدن در را شنيديم؛ اما نماز ادامه يافت.
هنگامي كه نماز به پايان رسيد، شگفت‌زده به كنار سجاده‌ام نگاه كردم و ديدم يك شاخه گل گذاشته شده است. وقتي كه پيگيري كرديم، فهميديم يك سرباز عراقي كه از بيرون براي تعمير تأسيسات به اردوگاه آمده، اين شاخه گل را كنار جانماز من گذاشته است.
ديدن آن شاخه گل آن هم از طرف يك سرباز مومن عراقي برايمان بسيار اميدبخش بود.
   

راوي:عباس حق شناس

 

منبع:كتاب قصه ي نماز آزادگان   -  صفحه: 216

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها