0

نماز در اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:نماز در اسارت
جمعه 8 بهمن 1389  11:14 AM

گلبانگ اذان

حدود ساعت 12 شب، پس از گذراندن مسيري سخت همراه با تشنگي و گرسنگي، به آسايشگاه اردوگاه موصل وارد شديم. پتوها را به طور موقت در كنار هم انداختيم و به هر كس جايي تعلق گرفت. در همان لحظات اول بيشتر بچه‌ها از شدت خستگي به خواب رفتند.
سپيدي فجر روز بعد، گلبانگِ اذانِ يكي از شب زنده‌داران، گوش‌هاي خفتگان را نوازش داد و همگي براي نماز به پا خاستيم. به علت نبود آب، دست‌هاي خود را به نيت تيمم بر كف آسايشگاه خاك‌آلود زديم و نماز جماعت باشكوهي با حضور تمام افراد اقامه كرديم. آن نماز، ما را با نشاط كرد. نگهبان عراقي هم هيچ مزاحمتي ايجاد نكرد.
پس از تعقيبات نماز يكي از نگهبانان يك سر شيلنگ آب را از پنجره به داخل داد و سر ديگر آن را به شير آب محوطه وصل كرد. ما بي‌درنگ دو حبانه ( ظرف بزرگ سفالي ) را از آب پر كرديم و همگي بچه‌ها مقداري آب نوشيدند.
   

راوي:محمدحسين رافعي

منبع:كتاب قصه ي نماز آزادگان   -  صفحه: 186

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها