0

نماز در اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:نماز در اسارت
جمعه 8 بهمن 1389  11:07 AM

سياست ومعنويت

 

وقتي كه عراقي‌ها در 16 شهريور 61 ما را از اردوگاه موصل 2 به 4 انتقال دادند، تمام افراد هر آسايشگاه كه صد و بيست و پنج نفر بودند، در يك نماز جماعت شركت مي‌كردند. پس از سلام نماز هم دعا مي‌كرديم: « خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار»!
حدود يك ماه گذشت و بعثي‌ها پيله كردند كه شما نبايد نام " خميني " را بر زبان جاري كنيد. ما با حاج آقا ابوترابي مشورت كرديم. او پس از تأمل گفت: « به همه اعلام كنيد كه بگويند: خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي آقامون را نگه دار! نظر او اين بود كه ما نبايد يك‌باره عقب‌نشيني كنيم. منظور از " آقا " همان امام خميني است؛ پس چرا دشمن را نسبت به خود جسورتر كنيم؟»
مدت‌ها پس از سلام نماز جماعت، همين دعا خوانده شد؛ تا اين‌كه دشمن اعلام كرد: « نماز جماعت ممنوع»! تصميم گرفتيم سر جاي خود بايستيم و نماز جماعت بخوانيم. اگر دشمن اعتراض كرد، بگوييم كه تنگي جا باعث تشكيل صف مي‌شود. دشمن فشار آورد و تصميم گرفت كتك‌هاي جمعي را شروع كند. اين‌جا بود كه حاج آقا اعلام كرد كه نماز جماعت مستحب است و ما براي اين كه بتوانيم از واجبات خود دفاع كنيم، نبايد دشمن را بيش از اين حساس نماييم. اگر ما پافشاري خود را بر نماز جماعت ادامه دهيم و دشمن با فشار و شكنجه بر ما مسلط شود، ممكن است نماز صبح را نيز از ما بگيرد و ما را در تنگنا قرار دهد؛ بنابراين بايد نمازهايمان را فرادا بخوانيم و اگر در جايي امكان اقامه‌ي جماعت وجود داشت، آن‌گاه نمازها را به جماعت مي‌خوانيم.
   

راوي:عبدالمجيد رحمانيان

منبع:كتاب قصه ي نماز آزادگان   -  صفحه: 195 

 

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها