0

نماز در اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:نماز در اسارت
جمعه 8 بهمن 1389  11:06 AM

سجده وشهادت

بعد از عمليات والفجر 8 ما را اسير كردند. دوازده نفر بوديم كه در يك زيرزمين كوچك زنداني شديم. همراهان من كه بسيجي و پاسدار بودند، زخم‌هاي عميقي بر بدنشان وجود داشت. بعثي‌ها به جراحات آن‌ها هيچ توجهي نمي‌كردند و از شكنجه‌ي آن‌ها ابايي نداشتند. دست‌هايمان را با سيم تلفن طوري محكم بسته بودند كه سيم در گوشت مچ دست‌ها فرو رفته بود. چهار روز گرسنه و تشنه به سر برديم. نماز را در حالت اضطرار مي‌خوانديم.
روز چهارم نزديك ساعت 10 شب چند افسر عراقي درون زيرزمين آمدند. از اين‌كه تعادل نداشتند، فهميديم كه مست هستند. همان لحظه يك برادري در سجده بود. آن‌ها با ديدن او به سويش حمله بردند. يكي از آن‌ها با شقاوت و ديوانگي با هر دو پا بر سر آن برادر نمازگزار پريد و ديگران هم با مشت و لگد به جانش افتادند. آن مؤمن ساجد، بي‌هوش شد. افسران بعثي او را بالاي پله‌ها بردند و به طرف پايين رهايش كردند. آن مؤمن خداپرست آرام‌آرام به شهادت رسيد.
   

راوي:محمدحسن شيخ محمدي

منبع:كتاب قصه ي نماز آزادگان   -  صفحه: 58

 

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها