پاسخ به:نماز در اسارت
جمعه 8 بهمن 1389 11:06 AM
سجده طولاني
انس به نماز در ميان برخي از آزادهها به حدي بود كه گويا به آن وابسته بودند. ميشد از بسياري منافع مادي دست كشيد؛ اما نميشد از نماز دور شد هر چند كه فشارها زياد بود.
بعضي وقتها شرايطي پيش ميآمد كه عراقيها فشار را زيادتر ميكردند و ميخواستند جلوي نماز خواندن را بگيرند اما بچهها حتي نمازهاي مستحبي را هم ميخواندند؛ اما با در نظر گرفتن تدابير احتياطي. مثلاً با نگهبان گذاشتن يا نشسته يا زير پتو خواندن برخي نمازها، يا طولاني كردن سجدهها هنگامي كه نگهبان پشت پنجره بود.
يك بار داشتم نماز صبح ميخواندم. وقتي به سجده رفتم، نگهبان خودي اطلاع داد كه سرباز عراقي دارد ميآيد. من ذكر سجده را تكرار كردم؛ سبحان ربي الاعلي و بحمده. عراقي ايستاده بود و تكان نميخورد. آنقدر اين ذكر را ادامه دادم كه آن سرباز برود. وقتي سر از سجده برداشتم، متأسفانه نماز قضاشده بود.
راوي:رستم حيدري
منبع:كتاب قصه ي نماز آزادگان - صفحه: 238