پاسخ به:نماز در اسارت
جمعه 8 بهمن 1389 10:56 AM
پيروان سيدالشهدا(ع)
مدتي بود كه ما را در تنگنا قرار داده بودند و در هر بيست و چهار ساعت يك ليوان آب آشاميدني به ما ميدادند. بچهها با وجود تشنگي زياد، كمي از آب را ميخوردند و بقيهي آبها را جمع ميكردند و در موقع مناسب با آن وضو ميساختند. وقتي كه در صفوف به هم پيوسته به نماز ميايستاديم، برايمان بسيار لذتبخش بود و عراقيها وحشت ميكردند؛ نمازي در دل دشمن با وضويي كه به دشواري انجام شده بود.
عراقيها از ترس اجازه نميدادند تا ما نمازمان را به جماعت بخوانيم؛ ولي ما با آن همه محدوديت، نمازمان را با عظمت اقامه ميكرديم و بيتوجه به محيط اطراف و مقررات بعثيها، به آنها ثابت ميكرديم كه تنگناها نميتواند ما را از انجام فرايض ديني باز دارد. به آنها ميفهمانديم كه ما پيرو حضرت سيدالشهدا هستيم كه در ميان باران تيرها، نماز ظهر عاشورا را به جماعت اقامه كرد.
راوي:جمال علوي
منبع:كتاب قصه ي نماز آزادگان - صفحه: 231