0

نماز در اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:نماز در اسارت
جمعه 8 بهمن 1389  10:55 AM

بركت نماز

 

در اردوگاه موصل كه بوديم، شرايطي پيش آمده بود كه وضعيت روحي هر كس روز به روز بهتر مي‌شد. برخي از افراد هم بودند كه قبل از انقلاب اهل نماز نبودند و در محيطي رشد كرده بودند كه نماز معنايي نداشت. حالا آن‌ها با آن روحيه اسير شده بودند.
يك روز من ديدم يكي از نگهبانان عراقي خيلي عصباني و ناراحت است. گفتم: « آقا! چيزي شده كه ناراحتي»؟ گفت: « مي‌خواستي چه بشود. اين يارو تا ديروز نماز نمي‌خواند، از امروز نمازخوان شده. »
يك فردي كه اهل نماز نبود و در طور عمرش، كه حدود سي و پنج سال داشت، نماز نخوانده بود، در اين محيط نمازخوان شده بود. من فكر مي‌كنم هيچ كس به او نگفته بود كه تو از امروز بيا نماز بخوان. حالا نگهبان عراقي خودش را مي‌خورد. چهره‌اش برافروخته شده بود و دو سه تا سيلي به صورت او زد. او كه گناهي مرتكب نشده بود.
من آرام به نگهبان گفتم: « آخر اين چه كار كرده؟ اگر گناهي كرده تا ما به او بگوييم كه ديگر انجام ندهد. » نگهبان عراقي نمي‌خواست چيزي بگويد؛ اما بالاخره به حرف آمد و گفت: « مگر نمي‌بينيد؟ اين تا ديروز نماز نمي‌خواند و حالا نمازخوان شده. »
متحول شدن آن آقا، سرباز عراقي را عصباني كرده بود.
   

راوي:شهيد سيدعلي اكبر ابوترابي

منبع:كتاب قصه ي نماز آزادگان   -  صفحه: 210

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها