0

نماز در اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:نماز در اسارت
جمعه 8 بهمن 1389  10:54 AM

اهل تهجد

 

بعثي‌ها براي اين كه از گسترش فعاليت‌هاي فرهنگي آزادگان جلوگيري كنند، در ارديبهشت سال 66 از هر اردوگاهي پانزده تا بيست نفر را جدا كردند و در اردوگاهي بسيار كوچك به نام ملحق تكريت 5، كنار اردوگاه افسران جا دادند. سه ماه اول شرايط بسيار دشواري حاكم بود؛ كتك‌هاي دسته‌جمعي، بيگاري‌هاي وقت تلف‌كن، بهانه‌جويي‌هاي پياپي و محدود كردن برنامه‌هاي عبادي.
برخي از دوستان اهل نماز شب بودند. براي آن‌ها بسيار سخت بود كه شب‌زنده‌داري و راز و نياز با خدا را در سحرگاهان ترك كنند. شب اول، عراقي‌ها ديدند كه عده‌اي پيش از نماز صبح مدتي طولاني ايستاده‌اند، در يك دست تسبيح مي‌چرخانند و دست ديگر را به حال قنوت گرفته‌اند. صبح با شگفتي سر از ماجرا درآوردند؛ تازه فهميدند كه اين‌ها نماز شب مي‌خوانند. اعلام كردند: « نماز شب خواندن ممنوع است! كسي هم حق ندارد ديگري را براي نماز صبح بيدار كند. »!
" سيد " اهل نماز شب بود. برمي‌خاست و نماز مي‌خواند؛ بار اول او را به اتاق خودشان كشاندند. تهديدش كردند كه نبايد برخيزد و كسي را بيدار كند. شب بعد او برخاست و در حالي كه براي وضو گرفتن مي‌رفت، با نوك پا چند نفر از دوستانش را بيدار كرد. نگهبان عراقي ديده بود؛ صبح سيد را بردند و او را زدند.
از آن شب ديگر او نماز شبش را نشسته مي‌خواند. او با زرنگيِ خاصي كه داشت، دوستانش را بيدار مي‌كرد و آن‌ها نيز نشسته نماز شب مي‌خواندند. عراقي‌ها وقتي درمانده شدند، دنباله‌ي قضيه را رها كردند.
   

راوي:عبدالمجيد رحمانيان

منبع:كتاب قصه ي نماز آزادگان   -  صفحه: 172

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها