پاسخ به:آزادگان و امام خميني (ره)
پنج شنبه 7 بهمن 1389 9:07 PM
عبدالرسول ميرزا
|
|
مقاومت خستگي ناپذير |
در آسايشگاه، دوستي داشتيم که برادر سه شهيد بود و از ناحيه پا مجروحيت داشت، ايشان خيلي به حضرت امام ارادت داشت و هميشه ميگفت: من نميتوانم توهين به حضرت امام را تحمل کنم. براي همين، عراقيها هميشه ايشان را اذيت و آزار ميکردند. آنها از اين مسأله سوء استفاده ميکردند و برايش دردسر ايجاد ميکردند؛ مثلاً، او را وادار ميکردند به امام توهين کند و چون ميدانستند او خودداري ميکند، او را به شدت تنبيه ميکردند. گاهي دو نفر از سربازان عراقي او را بين هم قرار ميدادند و هر کدام با سيلي او را به ديگري پاس ميدادند که اين حالت موجب درد شديد ناحيهي صورت و سر شده و در نهايت فرد گيج ميشود. خلاصه،خيلي ايشان را اذيت ميکردند و شلاق ميزدند و هر روز او را کتک ميزدند. حتي يادم هست يکبار او را مجبور کردند دستانش را داخل چاه فاضلاب کند و اين قدر اين کار را کردند تا او از هوش رفت. يک سال بعد سال 1368 ايشان را به اردوگاه تبعيديها منتقل کردند.
منبع: كتاب رمزمقاومت جلد3 - صفحه: 185