پاسخ به:آزادگان و امام خميني (ره)
پنج شنبه 7 بهمن 1389 8:46 PM
غلام حسين قهرماني
|
|
هذا امامي | در حرم يار |
بنده، به دليل آنکه در جبهه مجروح شده بودم، مدت شانزده روز در بيمارستان بصره بستري شدم. سربازان آنجا به امام و حتي اسم ايشان حساسيت داشتند. با اين حال، در بين آنها دو سرباز شيعه با بقيه تفاوت داشتند و انسانهاي بهتري بودند. يادم هست روزي يکي از آنها که اسمش داوود بود داخل اتاق ما آمد و وقتي ديد سرباز عراقي ديگري آنجا نيست، عکسي از امام از حيبش در آورد و گفت: «هذا روحي، هذا امامي.آنا احبه» اين روح من است. اين امام من است. من او را دوست دارم. عکس بزرگي هم از صدام روي ديوار اتاق بود. او رو به آن عکس کرد وشروع به اهانت به عکس صدام کرد. آن سرباز علاقهي زيادي به امام از خود نشان داد و اين علاقه را با رسيدگي خيلي خوب خود به بچههاي مجروح ايراني اثبات کرد. يادم هست روزي که ما را از بيمارستان مرخص کردند و ميخواستند به اردوگاه ببرند، همين سرباز به کمک آن سرباز ديگر به صورت مخفيانه يک بسته قرص مسکن به داخل اتوبوس آورد و به يکي از بچهها که در انتهاي اتوبوس نشسته بود داد و گفت: شما را در اين مسير اذيت ميکنند. اين قرص را بگيريد و استفاده کنيد، ولي به عراقيها نشان ندهيد. در بين خود عراقيها هم آدمهايي بودند که به امام ارادت داشتند.
منبع: كتاب رمزمقاومت جلد3 - صفحه: 7