پاسخ به:آزادگان و امام خميني (ره)
پنج شنبه 7 بهمن 1389 8:45 PM
ابوالقاسم عيسي مراد
|
|
قلب من |
يكي از بچههاي بوشهر به نام حسين كه هم پاسدار بود و هم فرماندهي گردان، بارها و بارها توسط عراقيها شكنجه شد تا به امام توهين كند.
يكبار يكي از افسران به او گفت: يك سؤال از تو ميپرسم راستش را بگو. واقعيت امام در نظر تو چيست؟ او هم پاسخ داد: واقعيت اين است كه امام قلب من است شما هر چهقدر مرا شكنجه كنيد، نميتوانيد امام را از من بگيريد. اگر ميخواهيد دست مرا جدا كنيد، پاي مرا جدا كنيد، چشم مرا درآوريد، ولي نميتوانيد قلب مرا از من بگيريد. عراق ها سه چهار نفري آنقدر او را زدند كه از شدت شكنجه يكي از پاهايش از زانو به پايين تا مدتها كبود بود و يك كليهاش را هم از دست داد.
او را به بيمارستان منتقل كردند و حدود دو ماه هم در بيمارستان بستري بود و از شدت شكنجه چيزي جز پوست و استخوان از او نمانده بود ولي روحيهي او همچنان پرتوان و نيرومند بود. بچهها همهي اين سختيها را تحمل ميكردند تا نشان دهند امام و انقلاب اسلامي بر حق است؛ در صورتي كه هم از نظر شرعي و هم از نظر مقررات جهاني اگر اسيري در موارد سخت اينچنين قرار بگيرد و از روي اجبار به مملكت يا رهبر خودش توهين كند، مسئوليتي ندارد و كسي حق مجازات او را ندارد.
منبع: كتاب رمزمقاومت جلد1 - صفحه: 204