پاسخ به:آزادگان و امام خميني (ره)
پنج شنبه 7 بهمن 1389 8:43 PM
ابراهيم صفي نژاد
|
|
خوشحالي |
ما با ديدن عکس امام خيلي خوشحال ميشديم و تمام سختيهاي اسارت را فراموش ميکرديم. يادم هست ده، پانزده روز از اسارت ما گذشته بود و ما در اين مدت فشارها و سختيهاي زيادي را تحمل کرده بوديم. در همان روزها، من دو نفر از دوستان به نامهاي هادي و محمود ( هادي پاسدار و اهل شيراز و محمود روحاني و اهل بروجرد بود) را ديدم که کنار يکديگر نشستهاند و آرام ميخندند. برايم عجيب بود که در اين اوضاع و احوال اسفناک، چرا آنها خوشحالند و ميخندند. وقتي هادي رفت، من پيش محمود رفتم و به او گفتم: چرا ميخنديديد؟ او کاغذ سيگار کوچکي را به من نشان داد که هادي روي آن تصويري از امام را کشيده بود و يک بيت عاشقانه هم کنار آن نوشته بود. آنها با ديدن اين تصوير شاد و خوشحال شده بودند و هر کس هم آن عکس را ميديد در آن شرايط خوشحال ميشد.
منبع: كتاب رمزمقاومت جلد3 - صفحه: 114