پاسخ به:آزادگان و امام خميني (ره)
پنج شنبه 7 بهمن 1389 8:42 PM
مهدي شهسواري
|
|
صحنهي عشق |
زماني كه ما اسير شديم، نوجوان سيزده سالهاي به نام سيروس، همراهمان بود كه اهل كرج بود و قد و قوارهي خيلي كوچكي داشت. آن روز عراقيها عكسي از امام را كه در بازرسي بدني از من گرفته بودند، جلوي تكتك بچهها ميگرفتند و از آنها ميخواستند به امام توهين كنند. ولي بچهها هيچ كدام توهين نميكردند و شكنجهها را تحمل ميكردند.
وقتي نوبت به اين دوست كم سن و سال ما رسيد، همه منتظر و نگران بوديم كه ايشان چه ميكند. دور تا دور او هم عراقيها بودند با اسلحه و سرنيزه؛ اما بر خلاف انتظار همه او با زانويش زير دست آن عراقي كه عكس امام را گرفته بود، زد و وقتي دست او بالا آمد عكس امام را بوسيد. عراقيها هم به شدت او را زدند و هر كس با هر چه داشت، ضربهاي به او زد اما او كاري كرد كه عراقيها به هيچ وجه فكرش را نميكردند.
منبع: كتاب رمزمقاومت جلد1 - صفحه: 125