پاسخ به:آزادگان و امام خميني (ره)
پنج شنبه 7 بهمن 1389 8:36 PM
عباس حيدري
|
|
بهترين شهادت | دكتر مهربان | شكست اميدها | |||
يك بار فرماندهي اردوگاه با چهار نفر از سربازانش كابل به دست به سراغ بچهها آمدند و آنها را به اصطلاح خودشان خمسهخمسه كردند و هر گروه را به چند سرباز سپردند. بعد از اينكه سربازان همه را زدند، دستور داد يكييكي به امام توهين كنيم. نفر اول هيچ توهيني به امام نكرد لذا او را زدند؛ اما باز مقاومت كرد. آنها لباسهايش را درآوردند و دوباره به جانش افتادند و آنقدر او را زدند تا از تمام بدنش خون جاري شد. بعد از مدتي آنها خسته شدند و دوباره از او خواستند به امام توهين كند، اما او گفت: « من هرگز به امام توهين نميكنم؛ چرا كه او رهبر من است و من او را دوست دارم. اين راهي است كه خودم انتخاب كردهام و اگر تا آخرين لحظهي عمر هم مرا بزنيد، هرگز به امام توهين نخواهم كرد. من آمدهام در اين راه شهيد شوم و اين بهترين نحوهي شهادت براي من است.
آنها هم ديدند او زير بار نميرود، به فرماندهشان گفتند: ما ديگر خسته شديم، او اصلاً توهين نميكند. بعد هم او را ول كردند و دست از كار كشيدند. ما هم او را به درمانگاه اردوگاه برديم تا معالجهاش كنند.
منبع: كتاب رمزمقاومت جلد2 - صفحه: 143