پاسخ به:آزادگان و امام خميني (ره)
پنج شنبه 7 بهمن 1389 8:35 PM
غلام رضا(مرتضي) جوكار
|
|
خوشحالي از دست رفته |
زمانيكه ما را از موصل يك به موصل سه منتقل كردند، هنگام ورود به اردوگاه، از بچهها پذيرايي كردند و آنها را از تونلي كه به اصطلاح تونل مرگ نام داشت، گذراندند. در نتيجه حسابي بدنهاي بچهها آسيب ديد. بعد از اين كتككاري مفصل، آنها از بچهها خواستند به امام توهين كنند و العياذ بالله بگويند: " خميني دجال ".
چند نفر از بچهها بر اثر امتناع از توهين، به شدت مجروح و زخمي شدند تا حدي كه به حالت اغما فرو رفتند. ما نميدانستيم چه كار كنيم تا از اين وضع خلاص شويم. از يك طرف، به هيچ وجه نميتوانستيم به امام توهين كنيم و از طرف ديگر، اين شكنجهها و كتككاريها واقعاً كار دست بچهها ميداد و آنها را دچار نقص عضو ميكرد. در همين اثنا يكي از بچهها به فكرش خطور كرد كه به جاي "دجال " بگوييم: " نجار ".
اين حرف خيلي سريع به صورت رمزي و زير لب به بچهها منتقل شد و قرار شد به جاي دجال بگوييم نجار. سه _ چهار نفر اول گروه به شدت زخمي شده بودند ولي نفرات بعدي، اين تدبير را به كار گرفتند. وقتي فرمانده از نفر بعدي خواست به امام توهين كند، او گفت: " خميني نجار " يكباره فرماندهي عراقي خوشحال شد و خيلي هم تعجب كرد. نفرات بعدي هم همين حرف را تكرار كردند و عراقيها هم از اينكه ( به گمان خودشان ) با شكنجهي نفرات اول ما را ترساندهاند و اينگونه از كارشان نتيجه گرفتهاند، خوشحال شدند تا اينكه بعد از تمام شدن كار، يكي از كساني كه به اصطلاح جاسوس بود و با عراقيها همكاري ميكرد، به آنها گفت: بچهها خواستهي شما را انجام ندادند و چيز ديگري گفتند. وقتي فرماندهي عراقي متوجه زرنگي ما شد، تمام خوشحالياي را كه به دست آورده بود، از دست داد.
منبع: كتاب رمزمقاومت جلد1 - صفحه: 111