پاسخ به:آزادگان و امام خميني (ره)
پنج شنبه 7 بهمن 1389 8:32 PM
مختار افروغ
|
|
تعصب كور | مقاومت روحيهبخش | مرگ بر | |||
افكار امام | مقلد امام | ساعر | |||
نامههاي رمزي | عقبنشيني تاكتيكي |
زماني كه مرا اسير كردند، عكسي از حضرت امام و يك قرآن در جيبم بود. دو نفر از عراقيها مرا تفتيش كردند. نفر اول قرآن را برداشت و وقتي ترجمهي فارسي آن را ديد، عصباني شد. او قرآن را بر زمين زد و با پا چند بار روي آن كوبيد و گفت: قرآن عربي است نه عجمي و به شما نميرسد كه معني قرآن را به فارسي زير آن بنويسيد. سرباز بعدي عكس امام را كه در جيب من بود، برداشت و بوسيد و در جيب خودش گذاشت و بعد با دست اشاره كرد كه ساكت! حرف نزن!
بعد از آن همان سربازي كه قرآن را زمين زده بود، كارت شناسايي من را برداشت و چون روي كارت اين جمله از امام نوشته شده بود: « اي كاش من يك پاسدار بودم » دو سيلي محكم به من زد.
منبع: كتاب رمزمقاومت جلد2 - صفحه: 132