پاسخ به:زندگی پیامبر عظیم الشأن اسلام
دوشنبه 24 فروردین 1388 10:42 PM
استقامت پيامبر ص
با اين همه آزارى كه
پيامبر (ص ) از مردم مى ديد مانند كوه در برابر آنها ايستاده بود و همه جا و همه
وقت و در هر مكانى كه چند تن را دور يكديگر نشسته مى ديد، درباره خدا و احكام اسلام
و قرآن سخن مى گفت و با آيات الهى دلها را نرم و به سوى اسلام متمايل مى ساخت . مى
گفت
:
اللّه
خداوند يگانه و مالك اين جهان و آن جهان است . تنها بايد او
را عبادت كرد و از او پروا داشت . همه قدرتها از خداست . ما و شما و همه ، دوباره
زنده مى شويم و در برابر كارهاى نيك خود پاداش خواهيم داشت و در برابر كارهاى زشت
خود كيفر خواهيم ديد. اى مردم از گناه ، دروغ ، تهمت و دشنام بپرهيزيد
.
قريش آن
چنان تحت تاءثير آيات قرآنى قرار گرفته بودند كه ناچار، براى قضاوت از
وليدكه داور آنها در مشكلات زندگى و ياور آنها در دشواريها بود،
كمك خواستند
.
وليدپس از استماع آيات قرآنى به آنها چنين گفت
:
من از محمّد امروز سخنى شنيدم كه از جنس كلام
انس و جن نيست . شيرينى خاصى دارد و زيبايى مخصوصى ، شاخسار آن پر ميوه و ريشه هاى
آن پر بركت است . سخنى است برجسته و هيچ سخنى از آن برجسته تر نيست
مشركان وقتى به
حلاوت و جذابيت كلام خدا پى بردند و در برابر آن عاجز شدند، چاره كار خود را در اين
ديدند كه به آن كلام آسمانى تهمت
سحر و
جادوبزنند، و براى اينكه به پيامبرى
محمّد (ص ) ايمان نياورند بناى بهانه گيرى گذاشتند. مثلا از پيامبر مى خواستند تا
خدا و فرشتگان را حاضر كند! از وى مى خواستند كاخى از طلا داشته باشد يا بوستانى پر
آب و درخت ! و نظاير اين حرفها. محمّد (ص ) در پاسخ آنها چنين فرمود: من رسولى بيش
نيستم و بدون اذن خدا نمى توانم معجزه اى بياورم
.