پاسخ به:زندگی پیامبر عظیم الشأن اسلام
دوشنبه 24 فروردین 1388 5:53 PM
ازدواج محمّد ص
وقتى امانت و درستى
محمّد (ص ) زبانزد همگان شد، زن ثروتمندى از مردم مكه بنام خديجه دختر خويلد كه پيش
از آن دوبار ازدواج كرده بود و ثروتى زياد و عفت و تقوايى بى نظير داشت ، خواست كه
محمّد (ص ) را براى تجارت به شام بفرستد و از سود بازرگانى خود سهمى به محمّد (ص
)
بدهد. محمّد (ص ) اين پيشنهاد را پذيرفت . خديجه
ميسره
غلام خود
را همراه محمّد (ص ) فرستاد
.
وقتى
ميسره
و
محمّداز سفر پرسود شام برگشتند، ميسره گزارش سفر را جزء به جزء
به خديجه داد و از امانت و درستى محمّد (ص ) حكايتها گفت ؛ از جمله براى خديجه
تعريف كرد: وقتى به
بصرى
رسيديم ، امين براى استراحت زير سايه درختى
نشست . در اين موقع ، چشم راهبى كه در عبادتگاه خود بود به
امين
افتاد. پيش
من آمد و نام او را از من پرسيد و سپس چنين گفت
:
اين مرد كه زير درخت نشسته ، همان پيامبرى است كه در
تورات
و
انجيل
درباره او مژده داده اند و من آنها را خوانده
ام
خديجه شيفته امانت و صداقت
محمّد (ص ) شد. چندى بعد خواستار ازدواج با محمّد گرديد. محمّد (ص ) نيز اين
پيشنهاد را قبول كرد. در اين موقع خديجه چهل ساله بود و محمّد (ص ) بيست و پنج سال
داشت
.
خديجه تمام ثروت خود را در اختيار محمّد (ص ) گذاشت و غلامانش را نيز بدو
بخشيد. محمّد (ص ) بيدرنگ غلامانش را آزاد كرد و اين اولين گام پيامبر در مبارزه با
بردگى بود. محمّد (ص ) مى خواست در عمل نشان دهد كه مى توان ساده و دور از هوسهاى
زودگذر و بدون غلام و كنيز زندگى كرد
.
خانه خديجه پيش از ازدواج پناهگاه
بينوايان و تهيدستان بود. در موقع ازدواج هم كوچكترين تغييرى - از اين لحاظ - در
خانه خديجه بوجود نيامد و همچنان به بينوايان بذل و بخشش مى كردند
.
حليمه دايه
حضرت محمّد (ص ) در سالهاى قحطى و بى بارانى به سراغ فرزند رضاعى اش محمّد (ص ) مى
آمد. محمّد (ص ) عباى خود را زير پاى او پهن مى كرد و به سخنان او گوش مى داد و
موقع رفتن آنچه مى توانست به مادر رضاعى (دايه ) خود كمك مى كرد
.
محمّد امين
بجاى اينكه پس از در اختيار گرفتن ثروت خديجه به وسوسه هاى زودگذر دچار شود جز در
كار خير و كمك به بينوايان قدمى بر نمى داشت و بيشتر اوقات فراغت را به خارج مكه مى
رفت و مدتها در دامنه كوهها و ميان غار مى نشست و در آثار صنع خدا و شگفتيهاى جهان
خلقت به تفكر مى پرداخت و با خداى جهان به راز و نياز سرگرم مى شد. سالها بدين
منوال گذشت ، خديجه همسر عزيز و با وفايش نيز مى دانست كه هر وقت محمّد (ص ) در
خانه نيست ، در
غار حرا
بسر مى برد
.
غار حرادر شمال
مكه در بالاى كوهى قرار دارد كه هم اكنون نيز مشتاقان بدان جا مى روند و خاكش را
توتياى چشم مى كنند. اين نقطه دور از غوغاى شهر و بت پرستى و آلودگيها، جايى است كه
شاهد راز و نيازهاى محمّد (ص ) بوده است بخصوص در ماه رمضان كه تمام ماه را محمّد
(
ص ) در آنجا بسر مى برد. اين تخته سنگهاى سياه و اين غار، شاهد نزول
وحى
و تابندگى انوار الهى بر قلب پاك
عزيز قريش
بوده
است . اين همان كوه
جبل النوراست كه هنوز هم نور افشانى مى كند
.