0

خاطرات آزادگان از دوران اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
پنج شنبه 7 بهمن 1389  6:17 PM

موهبت الهي

عراقي‌ها مرا از بقيه‌ي اسرا جدا كرده و اسلحه‌ را روي شقيقه‌ام قرار داده بودند، خيلي ترسيده بودم، دهانم خشك شده بود، از من اوراق هويت شهر را مي‌خواستند؛ در حالي‌كه چند دقيقه‌ي پيش آن‌ها را بلعيده بودم.
پس از شكنجه‌ي فراوان من را همراه چند خانم ديگر داخل سياه‌چال‌هاي نمدار و پر از سوسك انداختند. ماه‌ها داخل آن دخمه بوديم و در حضور عراقي‌ها و حتي اشكي از چشممان ريخته نشد، فقط شب‌ها هريك از ما در تنهايي خودمان اشك مي‌ريختيم.
بالاخره بعد از چند ماه چشم‌هايمان به نور آفتاب رسيد، اما چون ماه‌ها از اين موهبت الهي محروم بوديم؛ بي‌هوش شديم.
نيروهاي بعثي عراق براي اين‌كه بتوانند به نحوي اشك ما را دربياورند، برادران اسير را داخل محوطه برده و جلوي چشمان ما آن‌ها را شكنجه مي‌دادند. بدين‌گونه ما دختران اسير مايه‌ي افتخار برادران خود بوديم، چرا كه افسران عراقي هرگز اشك و عجز ما را نديدند.
به خاطر اين كار عراقي‌ها، ما نيز به پشتوانه‌ي برادران اسير اعتصاب غذا كرديم، اما بر شكنجه‌هاي خود افزودند. طوري‌كه ديگر توان ايستادن روي پاهايمان را نداشتيم. آن‌قدر به اين كار خودمان ادامه داديم كه بالاخره مأموران صليب سرخ جهاني بعد از بازديد از اردوگاه، ما را به وزارت دفاع عراق_ اردوگاه موصل يك و الانبار_ منتقل كردند.

 

منبع: ماهنامه سبزسرخ   -  صفحه: 4  

راوي: حليمه آزموده  

 

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها