پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
پنج شنبه 7 بهمن 1389 6:16 PM
مفاتيح در غربت صليب سرخ آمد و برادران معلول و چهار خواهر اسير در ميان بدرقه پرشور و اشك و خندههاي بچهها، اردوگاه را ترك كردند. موقع رفتن، خواهران يك جلد مفاتيح را كه با خود داشتند، مخفيانه به يكي از برادران افسر دادند و او نيز، آن را به آسايشگاه بسيجيها فرستاد. با اينكه داشتن قلم و حتي يك تكه كاغذ و دعا جرم و مساوي با شكنجه و فلك بود، اما بچهها با خوشحالي مفاتيح را گرفتند و سعي كردند كه به نحوي آن را نگهداري كنند. بعد شروع كردند به تطبيق دادن دعاهاي توسل و ندبه و كميل و ديگر ادعيه كه از حفظ داشتند و يا نوشته بودند. با متن مفاتيح. نگهداشتن مفاتيح خيلي سخت بود. حدود يكسال و نيم اين مفاتيح پيش ما بود تا اينكه به خاطر مشكلات و نداشتن جايي براي پنهان كردن آن و ممنوع بودن ارتباط با قاطعهاي ديگر، مجبور شديم آن را با چشماني گريان و دلي شكسته از بين ببريم. منبع: كتاب فرهنگ آزادگان جلد5 - صفحه: 80