0

خاطرات آزادگان از دوران اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
پنج شنبه 7 بهمن 1389  6:09 PM

ماجراي پاره شدن عكس صدام!

در يكي از روزهاي گرم تابستان، آب اردوگاه به طور كلي قطع شد. آن روز عراقي‌ها ما را يك ساعتي زير آفتاب نگه داشتند تا آمارگيري تمام شود.
وقتي وارد آسايشگاه شديم از فرط تشنگي، ناي حرف زدن نداشتيم. خيلي از بچه‌ها با همان شرايط خوابيدند. يك ساعتي نگذشته بود كه يك سرباز عراقي كه از نظر رفتاري خيلي بداخلاق بود. با عكس صدام وارد آسايشگاه شد و با سر و صدايي كه به راه انداخت، بچه‌هايي كه خوابيده بودند را بيدار كرد. عكس را به ديوار نصب كرد و با تهديد گفت: كسي حق ندارد دست به عكس بزند. وقتي از در آسايشگاه بيرون رفت، رحمت داودي كه اهل شهرستان نور بود، تازه از خواب بيدار بيدار شده بود. خواب‌آلود از من پرسيد: آب آوردند؟! كه من عكس صدام را نشانش دادم و گفتم: عكس صدام را آوردند! رحمت وقتي چشمش به عكس صدام افتاد با عصبانيت بلند شد و رفت عكس صدام را پاره كرد و دوباره برگشت سر جايش خوابيد. دهان همه از تعجب باز مانده بود.... جاسوس‌ها خبر را به عامر رساندند و عامر «سرباز عراقي» و تعدادي سرباز براي بردن رحمت به آسايشگاه آمدند.
صداي رحمت تو اردوگاه پيچيده بود. آن چنان داد مي‌كشيد و تهديد مي‌كرد كه انگار او داشت عامر را تنبيه مي‌كرد. بچه‌ها مي‌خنديدند. البته نه براي كتك خوردنش بلكه براي تهديدي كه او به زبان مي‌آورد: عامر! من اگر آزاده شدم دوباره برمي‌گردم عراق تا تو را نكشم دست بردار نيستم!

منبع: ويژه نامه سبزسرخ   -  صفحه: 6  

راوي: برادر آزاده يعقوب علي غلام‌حسيني_آمل  

 

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها