پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
پنج شنبه 7 بهمن 1389 6:00 PM
قبرشماره47
نمازهاي خاشعانهاش پزشك عراقي را در بيمارستان متأثر كرده بود.
در اردوگاه كه بود، تمام وقتش را گذاشته بود براي بچهها و به زخميها خدمت مي كرد. او «محمدحسين راحتخواه» اهل ايذه بود. وقتي سرطان معده به جانش افتاد و بردنش بيمارستان، همه چشم انتظار آمدنش بودند. آنجا هي ميگفت: « سوختم، سوختم. »
يك روز نمازش را كه خواند، يك تشت خواست. سرش را كرد توي تشت، يك لختهي بزرگ از دهانش بيرون ريخت. بعد هم آرام گرفت. پزشك عراقي طاقت را از دست داده بود و زار زار گريه ميكرد.
ديگر آن بسيجي عاشق به اردوگاه برنگشت. مزارش هم در قبرستان « وادي عكاب » غريب بود. صليب سرخ فقط گزارش داد: « قبر شمارهي 47 »
منبع: مجله شميم عشق
راوي: آزاده حميد كاووسي حيدري