پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
پنج شنبه 7 بهمن 1389 6:00 PM
قبر 126 «حسين» دوست صميميام بود. تنها كه ميشد، قرآن حفظ ميكرد. يك باغچهي كوچك در اردوگاه بود، كه حسين آبادش كرد. سبزي ميكاشت و ميداد به بچهها. آن تكه زمين كوچك، چهقدر بابركت بود. منبع: كتاب شهداي غريب - صفحه: 138
يك روز سر ظهر، خون از بينياش جاري شد. هركاري كرديم قطع نشد. او را به بهداري بردند، اثري نداشت. آنقدر خون از بدنش رفت كه شهيد شد.
حسين را در قبرستان رمادي دفن كردند. روي قبرش فقط نوشته شده بود، قبر 126 الاسيرالايراني.
حسين صادقزاده و ياران غريبش هيچ زائري نداشتند.