پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
پنج شنبه 7 بهمن 1389 5:59 PM
فرشي براي ايران
اسرا براي خودشان يك سرگرمي داشتند كه تا حدي از آن خلأ رواني و لحظات پردغدغه ميكاست. مثلاً چارچوب برخي از پنجرههاي آسايشگاه را كه دور از چشم نگهبان بود بيرون درآورده و با آن «دار» ميساختند. بعد آن را نخكشي ميكردند و نقشهاي را طرح ميكردند و ميبافتند. حتي بچهها براي شانه هم وسيلهاي پيدا كرده بودند.
ترانس مهتابيهايي را كه خاموش بودند بيرون ميآورديم و با نوكهاي تيز آن بافتهها را نشانه ميزديم. گاهي كه نگهبان متوجه خاموشي مهتابيها ميشد، بيدرنگ در آسايشگاه را باز ميكرد و در حاليكه ابروهايش را گره كرده بود، علت را جويا ميشد.
هميشه در اين گونه لحظات، ما اظهار بياطلاعي ميكرديم و ميگفتيم:«خودش سوخته است».به طور معمول نخي كه در اين كارهاي دستي به كار ميرفت، نخ پتوها بود. مثلاً در يكي از همين طرحها آرم جمهوري اسلامي بود كه بالاي آن نوشته بوديم: «ايران وطنم، خاكش كفنم».
منبع: كتاب فرهنگ آزادگان جلد5 - صفحه: 180