پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
چهارشنبه 6 بهمن 1389 2:22 PM
شكنجه در سرما
در سرماي جانكاه زمستان موصل مجبور كردند لباسهايم را در بياورم؛ آنگاه آب سرد رويم ريختند. آب چنان سرد بود كه يك مرتبه خشك شدم و نفسم بند آمد و قلبم از حركت باز ايستاد و لرزش شديدي سرا پاي وجودم را فرا گرفت.
دندانهايم به طوري به هم ميخورد و فكّم چنان ميلرزيد كه قادر به كنترل آن نبودم؛ متأسفانه زمين زير پايم هم سيمان و سردتر از آب بود. بعد دو مرتبه آب روي بدنم ريختند و با كابل به جانم افتادند. درد آن قدر شديد بود كه گويي با متهي برقي دارند كاسهي سر و استخوانهايم را سوراخ ميكنند.
منبع: كتاب مقاومت دراسارت جلد1 - صفحه: 92