0

خاطرات آزادگان از دوران اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
چهارشنبه 6 بهمن 1389  2:20 PM

شعله آتش

عواد دوباره سراغ يوسف آمد، كنارش نشست و پلك‌هايش را نگاه كرد. هنوز مقاومت را در چشمان او مي‌ديد. گفت تا او را روي تخت فلزي گوشه‌ي اتاق دراز كنند و دست‌هايش را به تخت ببندند. زير تخت با فاصله‌اي كوتاه چند رشته المنت كشيده شده بود كه با اتصال به برق، سرخ مي‌شد. عواد كليد متصل به تخت را فشرد؛‌ به كنار رفت و به حالت نيمه‌ور روي ميز بازجويي نشست.
المنت‌ها آرام‌آرام گرم شدند و تن و لباس يوسف را حرارت دادند. بوي دود و بخار خون بلند شد. زخم‌ها در حالتياز كرختي مور مور مي‌كردند و از هم باز مي‌شدند. سوزش زخم‌هاي كابل، با داغي تن و لباس، به هم مي‌آميخت.
يك‌باره لباس‌هايش گر گرفت و شعله‌هاي دودناكش از دو سوي او زبانه كشيد. عواد بلافاصله جريان برق را قطع كرد و چند سطل آب روي آن ريخت؛ آتش خاموش شد...

منبع: كتاب شلاق هاي بي درد(1)   -  صفحه: 24  

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها