پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
چهارشنبه 6 بهمن 1389 2:19 PM
شب به يادماندني
براي حمام كردن نياز به آب گرم داشتيم؛ از اين رو بچهها با ساختن يك المنت، زمينه را براي فراهم آوردن آب فراهم ساختند. برق را نيز از سيم هواكش آسايشگاه ميگرفتيم.
روزي مشغول گرم كردن آب بودم كه برق قطع شد. فهميدم از هواكش است. با دست سيم را كه در پشت هواكش قرار داشت، محكم كردم كه يكباره هواكش به كار افتاد و در نتيجه كف دستم پاره شد و شروع كرد به خونريزي. از يك طرف خونريزي شديد بود و از طرف ديگر نميتوانستم به بهداري مراجعه كنم، زيرا به طور قطع عراقيها ميخواستند علت زخمي شدن دستم را پيدا كنند.
آن شب بچهها با نخ و سوزن معمولي زخم را بخيه زدند و فقط خدا عالم است كه من آن شب چه كشيدم و چه درد جانكاهي را تحمل كردم.
منبع: كتاب مقاومت دراسارت جلد4